گنجور

 
سیف فرغانی

تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش

که دلم برد بدان صورت جان افزایش

چون جهان سربسر آرایش از آن رو دارد

بچه آراسته شد روی جهان آرایش

بر خود این جامه چو دراعه غنچه بدرم

از تن چون گل و پیراهن گل پیمایش

آن بت پسته دهن را لب همچون یاقوت

شکرینست و منم طوطی شکر خایش

چون بوصلش طمع خام تو ناپخته بماند

ای دل سوخته تا چند پزی سودایش

لاله را در چمن و غنچه گل را در باغ

مشک در جیب کند طره عنبر زایش

چون کسی را نبود دیده معنی روشن

ای تن تو همه جان صورت خود منمایش

بنده از دست جفای تو بجایی نرود

که سر کوی تو بندیست گران برپایش

ذره یی را که رخ روشن تو بر وی تافت

آفتابی نتواند که بگیرد جایش

یک کف از خاک سر کوی تو وز عاشق جان

زر بمزدور ده و کار همی فرمایش

سیف فرغانی از تست چو جام از باده

که بکلی همه رنگ تو گرفت اجزایش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سلمان ساوجی

می‌کند غارت صبر و دل و دین سودایش

آنکه او هیچ ندارد، چه غم از یغمایش؟

گر دل و جان من دلشده بودی بر جای

کردمی در دل و جان جای چو بودی رایش

رقم هستی من عاقبت از لوح وجود

[...]

کمال خجندی

سرو دیوانه شدست از هوس بالایش

می‌رود آب که زنجیر نهد بر پایش

داشت از آب چو گل آینه در پیش جمال

آب شد آبنه از شرم رخ زیبایش

پیش من قصهٔ عاشق‌کشی او مکنید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
جهان ملک خاتون

گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش

چه تفاوت کند از رای جهان آرایش

گر عنانی ز عنایت سوی ما گرداند

جان فشانیم به جای سرو زر در پایش

گر خرامد قد چون سرو روانت در باغ

[...]

صائب تبریزی

سرو اگر جلوه کند پیش قد رعنایش

قمری ازشهپر خود اره نهد برپایش

جرعه اولش ازخون مسیحا باشد

چون کشد تیغ ستم غمزه بی پروایش

علم صبح قیامت به زمین خوابیده است

[...]

افسر کرمانی

آن که در دیده بینای من آمد جایش

هیچ از ریختن خون نبود پروایش

کرده منقار به خون جگر خویش خضاب

طوطی از حسرت لعل لب شکرخایش

زنده چون خضر از آن نیست سکندر که نداشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه