گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

بند ۱: ای از ازل به ماتم تو در بسیط خاک - گیسوی شام باز و گریبان صبح چاک

بند ۲: باز از افق هلال محرم شد آشکار - برچهر چرخ ناخن ماتم شد آشکار

بند ۳: پرورده ی معاویه تخم زنا یزید - در عهد باطل امر خلافت بدو رسید

بند ۴: بست آشمان کمر چو به آزار اهل بیت - بگشود در زمین بلا بار اهل بیت

بند ۵: تنها نه خاکیان به تو جیحون گریستند - در ماتم تو جن و ملک خون گریستند

بند ۶: برعون باطل آه که ابنای روزگار - در نفی و سلب حق همه جویند اعتبار

بند ۷: آن راد سر به نوک سنان بر سزا نبود - و آن پاک تن به لجه ی خون در سزا نبود

بند ۸: در کامش ای فلک زدی آتش به جای آب - خاکت به حلق باد بدین گونه احتساب

بند ۹: شه زاده آن زمان که چو خورشید شد سوار - پیرامنش نوازن زن و فرزند ره سپار

بند ۱۰: آن نعش نازنین تو بی سر کجا رواست - و آن سر جدا فتاده ز پیکر کجا رواست

بند ۱۱: شط فرات از آتش حسرت کباب شد - وز تشنگیش از عرق خجلت آب شد

بند ۱۲: قاتل به قصد قربت اگر تیغ کین کشید - خاکش به دیده تیغ چرا بی گنه برید

بند ۱۳: برحالت غریبی او آسمان گریست - تنها نه آسمان همه کون و مکان گریست

بند ۱۴: تخم جفا به خاک شقا ریخت تا یزید - کس حاصلی به جز غم از آن زرع ندروید

بند ۱۵: یک تیر از کمان حوادث برون نشد - کآنرا قدر به سینه ی او رهنمون نشد

بند ۱۶: امروز روز قتل شهیدان کربلاست - صحرای حشر عرصه ی میدان نینواست

بند ۱۷: نگذاشت ظلم اهل زنا در جهان دریغ - جز یک مریض ز آل پیمبر نشان دریغ

بند ۱۸: گشتند کشته چون همه انصار اهل بیت - شد نوبت شهادت سالار اهل بیت

بند ۱۹: با گریه گفت کای پدر نامدار من - ای مایه ی قرار دل بی قرار من

بند ۲۰: کای خواهر ای ستم کش بی غم گسار ما - دیدی چگونه گشت سرانجام کار ما

بند ۲۱: کای یار بی کسان سخن جان گزا زدی - کآتش به جان دوده ی آل عبا زدی

بند ۲۲: کاطفال را یتیم و مرا خون جگر مخواه - کلثوم را اسیر و مرا دربدر مخواه

بند ۲۳: کز جد و مادر و پدر ای یادگار ما - آقای ما برادر ما شهریار ما

بند ۲۴: کز اختر فلک‌زده وز طالع زبون - گردون زمانه را به جفا گشت رهنمون

بند ۲۵: کاندیشه‌ناکم از غم بی‌یاری شما - در تابم از خیال گرفتاری شما

بند ۲۶: درداد تن به مرگ چو کارش ز جان گذشت - بگذاشت پای بر سر جان وز جهان گذشت

بند ۲۷: چون نوبت قتال ز یاران به شه فتاد - پاسی پس از مقاتله در قتلگه فتاد

بند ۲۸: تن‌های یاوران همه در خاک و خون طپان - سرهای همرهان همه بر نیزه خون‌چکان

بند ۲۹: بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت - تاب تن از کجا که توان بر فغان نداشت

بند ۳۰: تا طیلسان ز تارک آن تاجور فتاد - از فرق شهسوار فلک تاج زر فتاد

بند ۳۱: زین برق شعله‌بار که در بحر و بر فتاد - آتش نهان و فاش به هر خشک و تر فتاد

بند ۳۲: اکنون سپهر خاک سیه ریخت بر سرم - کافکند بر زمین ز سر آن طرفه افسرم

بند ۳۳: دردا که سربرهنه چو خورشید از این درم - دشمن برد علانیه کشور به کشورم

بند ۳۴: آمد رباب کای شوی بی یار و یاورم - افتاده‌ای به خاک چرا خاک بر سرم

بند ۳۵: دردا و حسرتا و دریغا که شوهرم - در خون و خاک خفته به میدان برابرم

بند ۳۶: کاش آن زمان که نهب نمودند لشکرم - دشمن ربوده بود سرم جای زیورم

بند ۳۷: کای باب زار بی‌کس مظلوم و مضطرم - ای شاه بی‌پناه و علمدار لشکرم

بند ۳۸: کآیا تو نیستی پدر مهرپرورم - لختی فزون نرفته که رفتی خود از برم

بند ۳۹: بفکن ز لطف بار دگر سایه برسرم - می کش به روی دست گرم بار دیگرم

بند ۴۰: کای میر نامور پدر مهر پرورم - ای مایه ی غم همه کس خاصه مادرم

بند ۴۱: رفتی پدر تو تفته جگر از جهان دریغ - بگذشت آب دیده مرا از میان دریغ

بند ۴۲: بردار ای صبا قدمی سوی مادرم - ساز آگهش درست ز حال برادرم

بند ۴۳: غلطان به خون و خاک تو را پاره‌تن دریغ - عریان ستاده بر سر نعش تو من دریغ

بند ۴۴: کای از غمت برادر با جان برابرم - غربال دور خاک بلا بیخت بر سرم

بند ۴۵: کای باب ما مگر نه ز آل پیمبریم - نز خاندان حضرت زهرای اطهریم

بند ۴۶: بگشای چشم و قافله را در گذار بین - ما را چو عمر از در خود ره‌سپار بین

بند ۴۷: برخیز و وضع حال من از روزگار بین - با صد جهان شکنجه و دردم دچار بین

بند ۴۸: کای کشته جفا سوی ما یک نظر ببین - ما را چو باد زین سر کو پی‌سپر ببین

بند ۴۹: چون عمر خویش قافله را در گذر ببین - از کربلا به کوفه مرا ره سپر ببین

بند ۵۰: کز هر جفا که رفت و رود برسرم دریغ - کس نیست واقف از دل غم پرورم دریغ

بند ۵۱: رفتی تو خشک لب ز جهان ای پدر دریغ - ما جوی ها گریسته از چشم تر دریغ

بند ۵۲: کز کربلا به دیده خونبار می‌رویم - وارسته آمدیم و گرفتار می‌رویم

بند ۵۳: کز نینوا اسیر و گرفتار می رویم - در خیل کوفیان جفاکار می رویم

بند ۵۴: دشمن گرفت سخت سخت و منت واگذاشتم - بر خاک ره فکند تنت واگذاشتم

بند ۵۵: نالید آنقدر که زبان از فغان فتاد - یا خود فغان ز بی اثری از زبان فتاد

بند ۵۶: تا ماجرای ماتم او در میان فتاد - اندوه و شادی از دو جهان برکران فتاد

بند ۵۷: در کربلا نه آب به قیمت گران فتاد - نز چشم ها چو چشمه ی حیوان نهان فتاد

بند ۵۸: در شرح این ستم که نگفتم یک از هزار - چون نامه رو سیاهم و چون خامه شرمسار

بند ۵۹: دشمن بر او زیاده از این قصد کین نداشت - یا از قصور قدرت کین بیش ازین نداشت

بند ۶۰: بر پا ستاده قدوه قوم شقا دریغ - بر سر فتاده سبط پیمبر ز پا دریغ

بند ۶۱: دردا که بعد واقعه ی کربلا هنوز - از کین پر است سینه ی اهل جفا هنوز

بند ۶۲: خون خدا چو ریخت به خاک از در ستم - شیرازه ی وجود چرا نگسلد ز هم

بند ۶۳: در ماتم تو تا نچکید اشکم از قلم - حرفی ازین حدیث به دفتر نزد رقم

بند ۶۴: این بود آخر اجر رسول از پیمبری - کامت شد از مودت اولاد او بری

بند ۶۵: اقسام ظلم ها که در امکان خلق بود - امت به خاندان نبودت قضا نمود

بند ۶۶: گفتی که خود نکرد کس آن کشته را کفن - با آنکه بود پیکر او را دو پیرهن

بند ۶۷: خود بر تو عرش و فرش نه تنها گریستند - اقطار کاینات سراپا گریستند

بند ۶۸: بر تشنه کامیش نه همین بحر و بر گداخت - گیتی تمام زیر و زبر خشک و تر گداخت

بند ۶۹: ای وا دریغ کآل پیمبر جوان و پیر - یکباره گشته کشته و یکباره شد اسیر

بند ۷۰: دردا که دیو و دام بیابان کربلا - بردند تخت و تاج سلیمان کربلا

بند ۷۱: این کشته سر نهاد به دامان کربلا - کافزود بر حرم شرف و شان کربلا

بند ۷۲: نوح غریق یونس عمان کربلا - خضر ذبیح یوسف زندان کربلا

بند ۷۳: جز داغ و درد و تاب و تن از خوان کربلا - قوتی نبود قسمت مهمان کربلا

بند ۷۴: بیع و شرای آب همانا روا نبود - یا مال و جان آل نبی را بها نبود

بند ۷۵: در شرع رسم رأفت و رحمت بنا نبود - یا بود همان به آل پیمبر روا نبود

بند ۷۶: نازل ز آسمان به زمین یک بلا نشد - کآن راقضا به حضرت او رهنما نشد

بند ۷۷: داری اگر به سر سر سودای کربلا - دستی بزن به ذیل تولای کربلا

بند ۷۸: نفسی که خواند از در حشمت پیمبرش - خون خدا ببین که چها رفت بر سرش

بند ۷۹: ازکید خیل کفر خداوند دین دریغ - در خاک و خون طپید به میدان کین دریغ

بند ۸۰: گیتی پس از تو دایره اش بی مدار باد - افلاک با درنگ و زمین بی قرار باد

بند ۸۱: جسمی که جامه زیبدش از یاسمن دریغ - در خاک و خون فتاده چو گل بی کفن دریغ

بند ۸۲: چون صدر دین امام مبین مقتدای راد - دل سان وحید در صف کرببلا فتاد

بند ۸۳: چون شاه دین به لشکر کین روبرو فتاد - اتمام امر را به نصیحت زبان گشاد

بند ۸۴: آن کش به ما سوا سزد از فضل برتری - کردند سر به نیزه اش از روی خودسری

بند ۸۵: بهرام از عنان نشناسد رکاب را - ناهید از ملال نداند رباب را

بند ۸۶: از گل تهی فتاد چو گلزار کربلا - سهم جهانیان همه شد خار کربلا

بند ۸۷: ای رفته از ازل به مصیبت قضای تو - وضع بلا نشد به جهان جز برای تو

بند ۸۸: اقطار اشک می دمد از تاک کربلا - جای عنب زهی عجب از خاک کربلا

بند ۸۹: طی کن دلا به پای رجا راه کربلا - بسپار سر به تربت فرگاه کربلا

بند ۹۰: ای صحن بارگاه توام روضه ی نعیم - دور از درت مراست جهان حفره ی جحیم

بند ۹۱: هر گه به سیر لاله نظر در چمن کنم - یاد از علی اکبر گلگون کفن کنم

بند ۹۲: ای طایف حریم تو اعیان کاینات - ذرات ملک زایر کوی تو از جهات

بند ۹۳: صدری که سوده روح به پا صد رهش جبین - در صف به خون و خاک نگون شد ز صدر زین

بند ۹۴: قومی که امتیاز صواب از خطا کنند - خود کاش اختیار وفا بر جفا کنند

بند ۹۵: آنانکه نفس خویش جری بر جفا کنند - چون صبر بر شکنجه روز جزا کنند

بند ۹۶: قومی که اجتماع به بزم عزا کنند - تا استماع واقعه ی کربلا کنند

بند ۹۷: گر جن و انس در قدمت جان فدا کنند - حاشا کی از حقوق تو یک جو ادا کنند

بند ۹۸: ناکس نه درک خشم خدا از رضا کند - کی ترک اعتراض به امر قضا کند

بند ۹۹: عجز است نفس ناطقه را از بیان حال - ورنی ازین قضیه نبستی زبان قال

بند ۱۰۰: چتوان سرودن آن همه با این زبان لال - افسانه ای که رفت برون از حدود فال

بند ۱۰۱: هرگه کنم به واقعه ی کربلا مرور - مغزم رود ز هوش و فتد عقلم از شعور

بند ۱۰۲: چو از داستان سوگ تو یک نکته سر کنم - عنوان صد صحیفه به خون جگر کنم

بند ۱۰۳: در سوگ این ستم زدگان بحر و بر گریست - هرچ اندر آسمان و زمین خشک و تر گریست

بند ۱۰۴: بر اشک او مکین و مکان بوم و بر گریست - سامان شام را همه دیوار و در گریست

بند ۱۰۵: بر حال آن صبی نه همان طشت زر گریست - نه طشت واژگون فلک سر به سر گریست

بند ۱۰۶: بر درج خشک اوکه و مه لعل تو گریست - بر جای اشک لعل دل از هر بصر گریست

بند ۱۰۷: آن ناکسان که پخته ز جان خام میکنند - پیداست ز اول آنچه سرانجام می کنند

بند ۱۰۸: قومی که بر قتال تو اقدام کرده اند - برخود شکنج آخرت الزام کرده اند

بند ۱۰۹: کز هر شکنج و غم که در امکان سراغ داشت - در عهد زر خرید و بر اعضای خود گذاشت

بند ۱۱۰: گو خصم دل چرا به ستم رام می کنی - هر لحظه اش به یک ستم آرام می کنی

بند ۱۱۱: چون تن به خاک مقتلش از پشت زین رسید - وجه خدا ز روی رضا بر زمین رسید

بند ۱۱۲: می گرید از غم تو فلک روزگارها - کاین آب ها روان بود از جویبارها

بند ۱۱۳: ذکری ز ما که در خور حال محمد است - صل علی محمد وآل محمد است

بند ۱۱۴: یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه - در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه

این آمار از میان ۱٬۶۵۳ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.

توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرع‌های بند قالبهای ترکیبی مثل مخمس‌ها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.

آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.

وزن‌یابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزن‌یابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومه‌ها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.

ردیف وزن تعداد ابیات درصد از کل
۱ مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) ۱٬۶۵۳ ۱۰۰٫۰۰

آمار ابیات برچسب‌گذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:

ردیف قالب شعری تعداد ابیات درصد از کل
۱ ترکیب بند ۱٬۶۵۳ ۱۰۰٫۰۰