گنجور

 
صفایی جندقی

شماره ۱: رفتی و غمت به سینه ام جای گرفت - سودای توام جا به سراپای گرفت

شماره ۲: امروز دلم بی سر و سامان شده باز - سرگشته و بی خود و پریشان شده باز

شماره ۳: گفتم دلت از ناله کنم نرم چه سود - در سنگ تو آتش مرا راه نبود

شماره ۴: بگذاشت مرا دو مه که زان چشم سیاه - مردم همه ز انتظار یک نیم نگاه

شماره ۵: نه چشم تو را بر اشکم آمد نظری - نه آه مرا در دل سنگت اثری

شماره ۶: نه شب به غمت دیده من خفت دمی - نه روز به هجرت تنم آسود همی

شماره ۷: چون زلف توعشق بی قرارم کرده است - سرگشته و تیره روزگارم کرده است

شماره ۸: یک روز به چشم من بینداز نگاه - کز چشم تو چشم من چنین گشته تباه

شماره ۹: چون چشم من از فراق بینی باران - زنهار ملامتم مکن چون یاران

شماره ۱۰: سازی اگرم به سینه مأوا چه شود - در دیده ی روشنم کنی جا چه شود

شماره ۱۱: فریاد ز ضرب دست آن چشم سیاه - کافکند مرا به خاک ناکرده گناه

شماره ۱۲: گفتی ز چه دوش آن همه جاری کردی - وز ناله ی خود مرا به جوش آوردی

شماره ۱۳: گفتی مکن اینقدر صفائی زاری - باری چه رسیدت که چنین می باری

شماره ۱۴: از روی محبت و سر غم خواری - گوئی چه شدت که روز و شب می زاری

شماره ۱۵: تا دیده ز دیدار تو دور افتاده است - جان نیز چو سینه ناصبور افتاده است

شماره ۱۶: باز آی که نالان غمت خواهم بود - جان بر سر کف به مقدمت خواهم بود

شماره ۱۷: نه طاقت آن کز تو قراری گیرم - نه رغبت آن که جز تو یاری گیرم

شماره ۱۸: در فقر و فنا بسی کم از خاک رهم - وین رتبه به ملک هردوگیتی ندهم

شماره ۱۹: از لعل شکر لب تو دوری چه کنم - در طیبت آن به بی حضوری چه کنم

شماره ۲۰: مستان همه کام یاب از دختر رز - سرخوش همه شیخ و شاب از دختر رز

شماره ۲۱: هشیار خرد خراب از دختر رز - بیدار به خواب از دختر رز

شماره ۲۲: ننهد همه کس باره ی عشق درون - زین راه نرفته غیر ارباب جنون

شماره ۲۳: برآتش غم جگر کباب است مرا - از دود درون دیده پر آب است مرا

شماره ۲۴: برخیز و بیا شکسته حالیم نگر - در دام بلا بی پر و بالیم نگر

شماره ۲۵: روزی گفتم به یار، کای لعبت چین - در پای توام ز دست شد دولت و دین

شماره ۲۶: واعظ به خدا که رفته از کف دل من - وز پند تو آسان نشود مشکل من

شماره ۲۷: کشنید ز دور شش و هفت و سه و چار - غیر از من و یار و صد رقیبش به کنار

شماره ۲۸: گر عمر به مستی گذرد ور به هشم - از دست رقیب یک نفس نیست خوشم

شماره ۲۹: از لعل تو خون جگرم ماند به دل - وز دست رقیب پای امید به گل

شماره ۳۰: از مهر تو روزگار دل گشت سیاه - وز قهر رقیب کار تن ماند تباه

شماره ۳۱: ای دوست ز دست تو به دردم شب و روز - با هجر قرین ز وصل فردم شب و روز

شماره ۳۲: تا کی به امید وصل آن حور وشم - باید ز رقیب زهر حرمان بچشم

شماره ۳۳: گر شیوه ی یار بی وفائی بودی - با ماش سر قهر و جدائی بودی

شماره ۳۴: دی یارم رفت و شد رقیبش ز قفا - دردا که نداشت آگهی از دل ما

شماره ۳۵: دردا کآخر رقیب عدوان اندیش - بیگانه مرا فکند از دلبر خویش

شماره ۳۶: صد شکر خدا را که وفا دارستی - نه همچو دگر بتان جفا کارستی

شماره ۳۷: گفتی که هزار حیلت انگیخته ایم - تا طرح جدائی این دو را ریخته ایم

شماره ۳۸: یک لحظه رقیب برنخیزد ز برت - تا بنشینم به سایه سرو برت

شماره ۳۹: گفتم اگر ای نگار از کین رقیب - در عشق توام رسد هزاران آسیب

شماره ۴۰: چونان که مرا رقیب کین پرور تو - ز اقسام فنون فکند دور از در تو

شماره ۴۱: از دست رقیبم ارچه دل بود فگار - اما نه چنین به حسرت روی تو زار

شماره ۴۲: برجور رقیب کش خوشی کاوش ماست - خرسندم اگر چه دورم از بزم تو خواست