گنجور

 
صفایی جندقی

دشمن بر او زیاده از این قصد کین نداشت

یا از قصور قدرت کین بیش ازین نداشت

هر کفر و کین و کاوش و کیدی که داشت دهر

جز بهر قتل و غارت ابنای دین نداشت

جز خون و مال خسرو دین را سپهر دون

یک سهم در کمان سپهی در کمین نداشت

مریخ جز مقاتله عزمی رزین نبست

برجیس جز محاربه حکمی متین نداشت

درکفر این فریق همین بس که شاه دین

در رزمگاه ماریه یک تن معین نداشت

غیر از سیوف جاریه رکنی شدید نه

غیر از صفوف حادثه حصنی حصین نداشت

جز یاد بیکسان حرم همدمیش نه

جز زخم های تیغ ستم همنشین نداشت

یا للعجب مطاع زمان پیشوای کل

یک تن مطیع در همه روی زمین نداشت

در خون طفل شیری گهواره خفت وی

خوفی کس از خصومت روح الامین نداشت

کوفی بدین گناه گمان ثواب برد

بی شک خود انتقام خدا را یقین نداشت

با لاف دین و پاس شرایع زهی شگفت

شرمی ز روی واضع شرع مبین نداشت

با دعوی امانت و ایمان امان مجوی

زان کاعتنا به آل رسول امین نداشت

آن کش وجود حاصل ایجاد غیر از او

گیتی نتیجه ی دگر از ماء و طین نداشت

دردا که آبروی خود و اشک آل وی

در چشم قوم قیمت ماء معین نداشت

از نیش این عزا رگ دل بایدم گشود

تا سیل های خون رود از دیده رود رود

 
sunny dark_mode