گنجور

 
صفایی جندقی

قومی که بر قتال تو اقدام کرده اند

برخود شکنج آخرت الزام کرده اند

صیاد در کمین و به صید تو کامجوی

غافل از آنکه دانه ی خود دام کرده اند

جای دغا و بذل و تقرب به اهل راز

عادت به طعن و نفرت و دشنام کرده اند

با آنکه از گرانی و ارزانی گزاف

هفتاد جان برابر یک جام کرده اند

بر پا نخاست کس به یکش غرقه دستگیر

آبی که بذل بر همه انعام کرده اند

تا باب شام آل علی را زکربلا

حالت چبود صبحی اگر شام کرده اند

اطفال پا برهنه و زن های دستگیر

آیا چگونه طی ره شام کرده اند

نازم به فر همت سلطان دین حسین

یاسین چارنامه امام مبین حسین