بند ۱: ای از ازل به ماتم تو در بسیط خاک - گیسوی شام باز و گریبان صبح چاک
بند ۲: باز از افق هلال محرم شد آشکار - برچهر چرخ ناخن ماتم شد آشکار
بند ۳: پرورده ی معاویه تخم زنا یزید - در عهد باطل امر خلافت بدو رسید
بند ۴: بست آشمان کمر چو به آزار اهل بیت - بگشود در زمین بلا بار اهل بیت
بند ۵: تنها نه خاکیان به تو جیحون گریستند - در ماتم تو جن و ملک خون گریستند
بند ۶: برعون باطل آه که ابنای روزگار - در نفی و سلب حق همه جویند اعتبار
بند ۷: آن راد سر به نوک سنان بر سزا نبود - و آن پاک تن به لجه ی خون در سزا نبود
بند ۸: در کامش ای فلک زدی آتش به جای آب - خاکت به حلق باد بدین گونه احتساب
بند ۹: شه زاده آن زمان که چو خورشید شد سوار - پیرامنش نوازن زن و فرزند ره سپار
بند ۱۰: آن نعش نازنین تو بی سر کجا رواست - و آن سر جدا فتاده ز پیکر کجا رواست
بند ۱۱: شط فرات از آتش حسرت کباب شد - وز تشنگیش از عرق خجلت آب شد
بند ۱۲: قاتل به قصد قربت اگر تیغ کین کشید - خاکش به دیده تیغ چرا بی گنه برید
بند ۱۳: برحالت غریبی او آسمان گریست - تنها نه آسمان همه کون و مکان گریست
بند ۱۴: تخم جفا به خاک شقا ریخت تا یزید - کس حاصلی به جز غم از آن زرع ندروید
بند ۱۵: یک تیر از کمان حوادث برون نشد - کآنرا قدر به سینه ی او رهنمون نشد
بند ۱۶: امروز روز قتل شهیدان کربلاست - صحرای حشر عرصه ی میدان نینواست
بند ۱۷: نگذاشت ظلم اهل زنا در جهان دریغ - جز یک مریض ز آل پیمبر نشان دریغ
بند ۱۸: گشتند کشته چون همه انصار اهل بیت - شد نوبت شهادت سالار اهل بیت
بند ۱۹: با گریه گفت کای پدر نامدار من - ای مایه ی قرار دل بی قرار من
بند ۲۰: کای خواهر ای ستم کش بی غم گسار ما - دیدی چگونه گشت سرانجام کار ما
بند ۲۱: کای یار بی کسان سخن جان گزا زدی - کآتش به جان دوده ی آل عبا زدی
بند ۲۲: کاطفال را یتیم و مرا خون جگر مخواه - کلثوم را اسیر و مرا دربدر مخواه
بند ۲۳: کز جد و مادر و پدر ای یادگار ما - آقای ما برادر ما شهریار ما
بند ۲۴: کز اختر فلکزده وز طالع زبون - گردون زمانه را به جفا گشت رهنمون
بند ۲۵: کاندیشهناکم از غم بییاری شما - در تابم از خیال گرفتاری شما
بند ۲۶: درداد تن به مرگ چو کارش ز جان گذشت - بگذاشت پای بر سر جان وز جهان گذشت
بند ۲۷: چون نوبت قتال ز یاران به شه فتاد - پاسی پس از مقاتله در قتلگه فتاد
بند ۲۸: تنهای یاوران همه در خاک و خون طپان - سرهای همرهان همه بر نیزه خونچکان
بند ۲۹: بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت - تاب تن از کجا که توان بر فغان نداشت
بند ۳۰: تا طیلسان ز تارک آن تاجور فتاد - از فرق شهسوار فلک تاج زر فتاد
بند ۳۱: زین برق شعلهبار که در بحر و بر فتاد - آتش نهان و فاش به هر خشک و تر فتاد
بند ۳۲: اکنون سپهر خاک سیه ریخت بر سرم - کافکند بر زمین ز سر آن طرفه افسرم
بند ۳۳: دردا که سربرهنه چو خورشید از این درم - دشمن برد علانیه کشور به کشورم
بند ۳۴: آمد رباب کای شوی بی یار و یاورم - افتادهای به خاک چرا خاک بر سرم
بند ۳۵: دردا و حسرتا و دریغا که شوهرم - در خون و خاک خفته به میدان برابرم
بند ۳۶: کاش آن زمان که نهب نمودند لشکرم - دشمن ربوده بود سرم جای زیورم
بند ۳۷: کای باب زار بیکس مظلوم و مضطرم - ای شاه بیپناه و علمدار لشکرم
بند ۳۸: کآیا تو نیستی پدر مهرپرورم - لختی فزون نرفته که رفتی خود از برم
بند ۳۹: بفکن ز لطف بار دگر سایه برسرم - می کش به روی دست گرم بار دیگرم
بند ۴۰: کای میر نامور پدر مهر پرورم - ای مایه ی غم همه کس خاصه مادرم
بند ۴۱: رفتی پدر تو تفته جگر از جهان دریغ - بگذشت آب دیده مرا از میان دریغ
بند ۴۲: بردار ای صبا قدمی سوی مادرم - ساز آگهش درست ز حال برادرم
بند ۴۳: غلطان به خون و خاک تو را پارهتن دریغ - عریان ستاده بر سر نعش تو من دریغ
بند ۴۴: کای از غمت برادر با جان برابرم - غربال دور خاک بلا بیخت بر سرم
بند ۴۵: کای باب ما مگر نه ز آل پیمبریم - نز خاندان حضرت زهرای اطهریم
بند ۴۶: بگشای چشم و قافله را در گذار بین - ما را چو عمر از در خود رهسپار بین
بند ۴۷: برخیز و وضع حال من از روزگار بین - با صد جهان شکنجه و دردم دچار بین
بند ۴۸: کای کشته جفا سوی ما یک نظر ببین - ما را چو باد زین سر کو پیسپر ببین
بند ۴۹: چون عمر خویش قافله را در گذر ببین - از کربلا به کوفه مرا ره سپر ببین
بند ۵۰: کز هر جفا که رفت و رود برسرم دریغ - کس نیست واقف از دل غم پرورم دریغ
بند ۵۱: رفتی تو خشک لب ز جهان ای پدر دریغ - ما جوی ها گریسته از چشم تر دریغ
بند ۵۲: کز کربلا به دیده خونبار میرویم - وارسته آمدیم و گرفتار میرویم
بند ۵۳: کز نینوا اسیر و گرفتار می رویم - در خیل کوفیان جفاکار می رویم
بند ۵۴: دشمن گرفت سخت سخت و منت واگذاشتم - بر خاک ره فکند تنت واگذاشتم
بند ۵۵: نالید آنقدر که زبان از فغان فتاد - یا خود فغان ز بی اثری از زبان فتاد
بند ۵۶: تا ماجرای ماتم او در میان فتاد - اندوه و شادی از دو جهان برکران فتاد
بند ۵۷: در کربلا نه آب به قیمت گران فتاد - نز چشم ها چو چشمه ی حیوان نهان فتاد
بند ۵۸: در شرح این ستم که نگفتم یک از هزار - چون نامه رو سیاهم و چون خامه شرمسار
بند ۵۹: دشمن بر او زیاده از این قصد کین نداشت - یا از قصور قدرت کین بیش ازین نداشت
بند ۶۰: بر پا ستاده قدوه قوم شقا دریغ - بر سر فتاده سبط پیمبر ز پا دریغ
بند ۶۱: دردا که بعد واقعه ی کربلا هنوز - از کین پر است سینه ی اهل جفا هنوز
بند ۶۲: خون خدا چو ریخت به خاک از در ستم - شیرازه ی وجود چرا نگسلد ز هم
بند ۶۳: در ماتم تو تا نچکید اشکم از قلم - حرفی ازین حدیث به دفتر نزد رقم
بند ۶۴: این بود آخر اجر رسول از پیمبری - کامت شد از مودت اولاد او بری
بند ۶۵: اقسام ظلم ها که در امکان خلق بود - امت به خاندان نبودت قضا نمود
بند ۶۶: گفتی که خود نکرد کس آن کشته را کفن - با آنکه بود پیکر او را دو پیرهن
بند ۶۷: خود بر تو عرش و فرش نه تنها گریستند - اقطار کاینات سراپا گریستند
بند ۶۸: بر تشنه کامیش نه همین بحر و بر گداخت - گیتی تمام زیر و زبر خشک و تر گداخت
بند ۶۹: ای وا دریغ کآل پیمبر جوان و پیر - یکباره گشته کشته و یکباره شد اسیر
بند ۷۰: دردا که دیو و دام بیابان کربلا - بردند تخت و تاج سلیمان کربلا
بند ۷۱: این کشته سر نهاد به دامان کربلا - کافزود بر حرم شرف و شان کربلا
بند ۷۲: نوح غریق یونس عمان کربلا - خضر ذبیح یوسف زندان کربلا
بند ۷۳: جز داغ و درد و تاب و تن از خوان کربلا - قوتی نبود قسمت مهمان کربلا
بند ۷۴: بیع و شرای آب همانا روا نبود - یا مال و جان آل نبی را بها نبود
بند ۷۵: در شرع رسم رأفت و رحمت بنا نبود - یا بود همان به آل پیمبر روا نبود
بند ۷۶: نازل ز آسمان به زمین یک بلا نشد - کآن راقضا به حضرت او رهنما نشد
بند ۷۷: داری اگر به سر سر سودای کربلا - دستی بزن به ذیل تولای کربلا
بند ۷۸: نفسی که خواند از در حشمت پیمبرش - خون خدا ببین که چها رفت بر سرش
بند ۷۹: ازکید خیل کفر خداوند دین دریغ - در خاک و خون طپید به میدان کین دریغ
بند ۸۰: گیتی پس از تو دایره اش بی مدار باد - افلاک با درنگ و زمین بی قرار باد
بند ۸۱: جسمی که جامه زیبدش از یاسمن دریغ - در خاک و خون فتاده چو گل بی کفن دریغ
بند ۸۲: چون صدر دین امام مبین مقتدای راد - دل سان وحید در صف کرببلا فتاد
بند ۸۳: چون شاه دین به لشکر کین روبرو فتاد - اتمام امر را به نصیحت زبان گشاد
بند ۸۴: آن کش به ما سوا سزد از فضل برتری - کردند سر به نیزه اش از روی خودسری
بند ۸۵: بهرام از عنان نشناسد رکاب را - ناهید از ملال نداند رباب را
بند ۸۶: از گل تهی فتاد چو گلزار کربلا - سهم جهانیان همه شد خار کربلا
بند ۸۷: ای رفته از ازل به مصیبت قضای تو - وضع بلا نشد به جهان جز برای تو
بند ۸۸: اقطار اشک می دمد از تاک کربلا - جای عنب زهی عجب از خاک کربلا
بند ۸۹: طی کن دلا به پای رجا راه کربلا - بسپار سر به تربت فرگاه کربلا
بند ۹۰: ای صحن بارگاه توام روضه ی نعیم - دور از درت مراست جهان حفره ی جحیم
بند ۹۱: هر گه به سیر لاله نظر در چمن کنم - یاد از علی اکبر گلگون کفن کنم
بند ۹۲: ای طایف حریم تو اعیان کاینات - ذرات ملک زایر کوی تو از جهات
بند ۹۳: صدری که سوده روح به پا صد رهش جبین - در صف به خون و خاک نگون شد ز صدر زین
بند ۹۴: قومی که امتیاز صواب از خطا کنند - خود کاش اختیار وفا بر جفا کنند
بند ۹۵: آنانکه نفس خویش جری بر جفا کنند - چون صبر بر شکنجه روز جزا کنند
بند ۹۶: قومی که اجتماع به بزم عزا کنند - تا استماع واقعه ی کربلا کنند
بند ۹۷: گر جن و انس در قدمت جان فدا کنند - حاشا کی از حقوق تو یک جو ادا کنند
بند ۹۸: ناکس نه درک خشم خدا از رضا کند - کی ترک اعتراض به امر قضا کند
بند ۹۹: عجز است نفس ناطقه را از بیان حال - ورنی ازین قضیه نبستی زبان قال
بند ۱۰۰: چتوان سرودن آن همه با این زبان لال - افسانه ای که رفت برون از حدود فال
بند ۱۰۱: هرگه کنم به واقعه ی کربلا مرور - مغزم رود ز هوش و فتد عقلم از شعور
بند ۱۰۲: چو از داستان سوگ تو یک نکته سر کنم - عنوان صد صحیفه به خون جگر کنم
بند ۱۰۳: در سوگ این ستم زدگان بحر و بر گریست - هرچ اندر آسمان و زمین خشک و تر گریست
بند ۱۰۴: بر اشک او مکین و مکان بوم و بر گریست - سامان شام را همه دیوار و در گریست
بند ۱۰۵: بر حال آن صبی نه همان طشت زر گریست - نه طشت واژگون فلک سر به سر گریست
بند ۱۰۶: بر درج خشک اوکه و مه لعل تو گریست - بر جای اشک لعل دل از هر بصر گریست
بند ۱۰۷: آن ناکسان که پخته ز جان خام میکنند - پیداست ز اول آنچه سرانجام می کنند
بند ۱۰۸: قومی که بر قتال تو اقدام کرده اند - برخود شکنج آخرت الزام کرده اند
بند ۱۰۹: کز هر شکنج و غم که در امکان سراغ داشت - در عهد زر خرید و بر اعضای خود گذاشت
بند ۱۱۰: گو خصم دل چرا به ستم رام می کنی - هر لحظه اش به یک ستم آرام می کنی
بند ۱۱۱: چون تن به خاک مقتلش از پشت زین رسید - وجه خدا ز روی رضا بر زمین رسید
بند ۱۱۲: می گرید از غم تو فلک روزگارها - کاین آب ها روان بود از جویبارها
بند ۱۱۳: ذکری ز ما که در خور حال محمد است - صل علی محمد وآل محمد است
بند ۱۱۴: یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه - در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه