در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها ناصر بخارایی مصرع یا بیتی از ادیب صابر را عیناً نقل قول کرده است:
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه :: ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸
ناصر بخارایی (بیت ۱۰): «کجا است ساقی بادام چشم پسته دهن» - که جام او لب لعل است و نقل سیب ذقن
ادیب صابر (بیت ۷۰): ز دست ساقی بادام چشم پسته دهان - بخواه باده به وقت شکوفه بادام
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳ - در نعت نبی اکرم فرماید:ای ز تأیید ازل نقد امانت را امین - محرم اسرار قرآن، همدم روحالامین
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰:روز و شب بودند زلف و روی تو با هم قرین - صبح روشن مدتی با شام تیره همنشین
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰:لعبت لاغر میانی دلبر فربه سرین - قامتت را سرو جفت و صورتت را مه قرین
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:همی دهند بشارت مبشران صبا - که شد مزاج جهان خوش ز اعتدال هوا
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳:سه تحفه داد فراق دو زلف دوست مرا - یکی دریغ و دوم حسرت و سوم سودا
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:ز آفتاب رخ تست بر دل من تاب - ز تاب آتش رویت مرا چو زلف متاب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:کتبت من دم عیش الیک الف کتاب - هنوز شوق تو یک فصل نیست از صد باب
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷:لبت به رنگ شراب است و میل من به شراب - مرا شراب تو تا کی دهد غرور سراب
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸:چرا تفاخر جویی بر این و آن به لقب - چرا تکبر برزی بر این و آن به خطاب
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح خواجه حسن قاضی دمشق:گر باده نیست میخورم از خون دل شراب - ور نقل نیست ساختهام از جگر کباب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:بر آب کار به که بسازیم کار آب - کاین بحر سرنگون فلک نیست جز سراب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:رفتیم از دیار تو با دیدهٔ پر آب - چون زلف تو مشوش و چون حال تو خراب
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹:مال و جمال و بی غمی و صحت و شباب - عشق و وصال و خرمی و عشرت و شراب
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاجالدین قاضی شیخ علی گوید:زهی بنا که جناب تو قبلهٔ فضلاست - چهار رکن تو همچو حرم مقام صفاست
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح جلالالدین هوشنگ:گل از نشاط به صد برگ مجلسی آراست - که از ترنم بلبل در او هزار نواست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:مرا که همچو نی از آه و ناله برگ و نواست - تنی چو نال نزار و قدی چو چنگ دوتاست
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:بیا که تا اثری از وجود من بر جاست - ترا چو نور بصر در میان جانم جاست
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸:تو را که فضل و هنر هست و بخت و دولت نیست - درست شد که گنه مر زمانه نه تو راست
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح یکی از بزرگان و خواجگان و درخواست عبا:لطافت تو به آب خضر بقا بخشد - عبارت تو به در ثمین بها بخشد
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۳:نمود خون عدو برکشیده خنجر او - به گونه شفق سرخ بر سپهر کبود
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح سلطان اویس:کعبتین روز و شب در طاق اخضر کردهاند - هفت مهره در دو شش خانه مششدر کردهاند
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵:آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند - نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:چو چشم مست تو بیمار گشتهام ز خمار - برای دفع حمارم سبوی می ز خم آر
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴:خمار داد سرم را به چشم نیم خمار - ز من ببرد به زلفین بی قرار قرار
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰:ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این گر بپرسی از بیمار
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در لغز و مدح سلطان اسکندر:چه ماهی است که او را بود بر آب گذر - به بحر همچو صدف گشته حامل گوهر
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه علی وزیر:پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر - سپید سر و به رقص آمد از سماع خبر
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید و مدح شاه ابوالمعالی:صباح عید و نسیم بهار جان پرور - دو قاصدند که از روضه میدهند خبر
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹:اگر ندیده ای از مشک پیش لاله سپر - همی نگر به سوی آن دو زلف لاله سپر
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲:زنایبان رخ و چشم و زلفت ای دلبر - یکی گل است و دوم نرگس و سیوم عنبر
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۳:چو روز برسر خود کرد قیرگون چادر - عروس شب رخ خود را نمود از معجر
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۷:به هیچ وقتی اگر نام کهتران شمری - مرا و نام مرا اندر آن شمار شمر
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:ای چو خورشیدت ندیده دیدهٔ انجم نظیر - پادشاهی، تاج بخشی، شهریاری تختگیر
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹:ای وزیر شاه عالم، ای نصیر دین حق - عقل را کلکت نصیر و علم را رایت وزیر
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مدح یکی از بزرگان صاحب علم و با نفوذ:نماز شام که بر وفق رأی بطلمیوس - برفت خور به زمین همچو گنج دقیانوس
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۴:تو را خرامش کبک است و کشی طاووس - مثل زنند ز حسنت همی به روم و به روس
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در مدح معزالدین ملک حسین پادشاه:نشست خسرو گردون به بارگاه حمل - به نام نامیه منشور داد بهر عمل
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴:چو شاه عشق ظفر یافت بر ولایت دل - قماش خانه سبیل است و خون بنده بحل
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸:به جان جملهٔ مردان که در صباح ازل - چو باد صبح روان شد ز جنبش اول
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲:بیا که باغ به صد برگ میرسد از گل - چمن هزار نوا دارد از دم بلبل
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴:دهان خزینه گوهر شده ست و گوش صدف - زنظم و نثر تو ای خواجه امام اجل
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اسکندر:سحر ز خون شب بریخت می در جام - بر آور از افق ساغر آفتاب مدام
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در مدح قاضی جلالالدین:طلوع کوکب اقبال اسلام - خجسته باد چو مه بر لیالی و ایام
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷:مرا ز درد تو خون دل است و دُردی جام - دوای سوختگان نیست جز بادهٔ خام
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸:چه جوهر است که ماند به چرخ آینه فام - بدو دهند مگر گونه چرخ و آینه وام
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان عزالدین محمد شاه ثانی:از صدق میزنم به مهرت چو صبح دم - ای آفتاب روشنئی ده به صبحدم
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۸:خود را بزرگ می کنم اندر میان خلق - بی آن که خدمتی ز برای تو می کنم
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در وصف پائیز و مدح امیر شرفالدین محمد و یادی از بخارا:صباغ ماه از خم نیلی آسمان - بس رنگ مختلف که بر آورد در خزان
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸:چون همنشین ماه نگردم بر آسمان - آن به که همچو گرد نهم سر بر آستان
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۹:مشک است توده توده نهاده بر ارغوان - زلفین حلقه حلقه آن ماه دلستان
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۰:معشوقه طرفه طرفه نماید گل از رخان - وز مشک نافه نافه گشاید بر ارغوان
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۲:گویی به گرد روی تو آن زلف دلستان - توده شده است عنبر تر گرد گلستان
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۷:تیرت به گاه زخم چوپوید به سوی خصم - کلکت به وقت مهر چو جنبید در بنان
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه:نماز شام که از دور چرخ روئین تن - برفت رستم خورشید در چه بیژن
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴:فروغ لاله و بوی گل و نسیم سمن - بتان شدند و بتان را دماغ و دیده شمن
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - در مدح خواجه جلالالدین که یکی از بزرگان و عالمان بوده است:تنم چو ذرهٔ خاک است و دل چون قطرهٔ خون - به شکل نقطه که باشد میان حلقهٔ نون
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹:بزرگ آل پیمبر بزرگ حادثه ای - که چون تویی بود اندر کف زمانه زبون
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر اعظم امیر محمود خلدالله دولته:ز زلف تو به خطا گر صبا برد یک چین - شود چو زلف تو بر باد بوی نافهٔ چین
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در وصف بنای جلالالدین هوشنگ شاه:زهی بنای مبارک اساس متین - که چار رکن تو چون حصن چرخ باد حصین
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح سلطان شیخ اویس:طراوتی ست زمین را ز فرّ فروردین - که هر زمان خجل است آسمان ز روی زمین
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱:بهشت گشت به اردیبهشت و فروردین - ز لطف روی هوا و ز سبزه پشت زمین
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اعظم جلالالدین شیخ حسین ایلکانی:دوش چون آفتاب روشن رای - سوی مغرب کشید رایت رای
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:گشتم از هجر او نزار چو نی - وعده وصل او ندانم کی
-
ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در تفاخر و تعریف از خود:ملک سخن مراست که آمد به داوری - کو را نداد همت من داد شاعری
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶:ای زلف یار من زرهی یا زره گری - یا پیش تیره غمزه دلبر زره وری
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:دوش میدیدم دل گم گشتهٔ خود را به خواب - اکثرش خون بود جائی، آتش و جائی کباب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:چشم او مست است و در مستی شده مخمور خواب - دیده گر بر هم زند بنیاد جان گردد خراب
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶:گر گشایی ابر برقع، از حیا گردد گُل آب - وز هوا داری فشاند بر گل رویت گلاب
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱:چند بارم بر فراق دلبران از دیده آب - چند باشم آتش تیمار خوبان را کباب
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸:دهانت ذرهای گر تنگ بار است - لبت در دلنوازی خرده کار است
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸:خوشا وقتا که وقت نوبهار است - مساعد روز و میمون روزگار است
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱:فلک بدعهد و بس نااستوار است - همه کار جهان ناپایدار است
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹:اثری در قدح باده ز لعل یار است - قبلهٔ خسته دلان خاک درِ خمّار است
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳:آرزومندی من خدمت و دیدار تو را - چون جفای فلک و محنت من بسیار است
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴:شمایل تو به هر حال در خیال من است - زهی خیال که در اهتمام من است
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷:تویی که مهر تو در مهرگان بهار من است - که چهره تو گلستان و لاله زار من است
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶:تو در بری و دیدهٔ بدخواه بر درست - بر در چه باک دشمن، گر دوست در بر است
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹:شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است - با سرو و گل به قامت و عارض برابر است
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰:یار اگر در دیده پنهان است پیدا در دل است - گر به صورت میکند دوری به معنی واصل است
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰:تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است - زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴:ز چشمم خون دل هر شب روان است - سرشک خونیام از شبروان است
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۵:بگردان روی دل از فکرت بد - که بد کردن نه کار بخردان است
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:چسم تو از ما خطائی دید و ابرو چین گرفت - حاجبت آورد از ترکان سپاه و چین گرفت
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:روی من چین از فراق آن نگار چین گرفت - عیش من تلخی ز عشق آن لب شیرین گرفت
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰:صبا به خیر و سلامت سلام یار آورد - به سوی بنده پیامی ز شهریار آورد
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۲:مرا هوای سحرگه پیام آورد - نسیم بوی بهشتی از آن دیار آورد
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸:بدیدم آن مه خود را، پگاه خواب آلود - سعادت نظرش خواب غفلتم بربود
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲:ز عشق بنده چه خواهد بدان جمال فزود - که از قدیم تو بودی و این شکسته نبود
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱:اگر مروت و جود است در جهان موجود - چرا ز هر دو به حاصل نمی شود مقصود
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۴:نه طالعی که امانم دهد ز خشم خدا - نه نعمتی که بدو خلق را کنم خشنود
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲:گر شود با من ز لطف آن مهرخ عیّار یار - نخل امید من آرد در جهان این بار بار
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷:سرو سیمینی و سیمین سرو را یاقوت بار - جزع من بی سیم و بی یاقوت تو یاقوت بار
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:زان لب و دندان چون لعل و گهر - اشک چون سیمم رود بر روی زر
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰:بت سرو قدی و سرو سمن بر - نگار سخن گوی و ماه سخن ور
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴:پیش ما خاک آستان نیاز - بهترست از چهار بالش ناز
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸:روزه رفت و رسید عید فراز - عود پیش آر و کار عید بساز
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:همیدارم از لطف تو مُلتمس - که بر ما به ترکی نتازی فَرس
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۲:تامل کن از رفتن رفتگان - که بودند چون تو به نفس و نفس
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷:چو خیال گشتی ای تن، خبری ده از میانش - چو غبار گشتی ای سر، بنشین بر آستانش
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۰:به قمر فروغ بخشد رخ همچو گلستانش - ز شکر خراج خواهد لب لعل دلستانش
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰:به دندانمزد افشاندیم جان بر لعل خندانش - دریغا این نواله نیست اندر خورد دندانش
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۵:دلم عاشق شدن فرمود و من برحسب فرمانش - در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶:میرود در خاک خواری آب نالان از فراق - بر سر آتش همیگردد سپهر از اشتیاق
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹:گر نبودی ماه را بر آسمان هر مه محاق - ماه خواندندی تو را خلق زمین بر اتفاق
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱:نمود صبح ازل آفتاب روز وصال - هوای عشق مرا در ربود ذره مثال
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:شنیدهایم که عشاق مستقیم احوال - به درد هجر بمردند بر امید وصال
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۳:ثنا به نام تو رغبت همی کند همه وقت - جهان به روی تو خرم بود همی همه سال
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵:به پرسشی دل من شاد کن که غمگینم - ببخشم از لب خود بوسهای که مسکینم
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶:رخت به باغ ارم ماند ای بدیع صنم - ز خط بنفشه دمیده به گرد باغ ارم
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۷:نهاد دولت جاوید در زمانه قدم - کشید رایت اقبال بر ستاره علم
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۹:تا کی چو سگم از نظر خویش برانی - وقت است که چون باز مرا باز بخوانی
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲:ای یاد تو غایب ز زبان و دل ما نی - هرگز تو کنی یاد من سوخته یا نی؟
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:تنگ است مرا دل ز غم تنگ دهانی - چون موی شدم در هوس موی میانی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹:از حیای عارض تو گل برآمد سرخ روی - عارضش حسنی که دارد سر به سر رنگ است و بوی
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹:نیکوی بر توست عاشق دیگران بر نیکوی - نیکوی بد خو کند معذوری اندر بدخوی
-
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۷:سپهر حسن را دانم که ماهی - ندانم حد ماهیات کماهی
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:سپهر نیکویی را مهر و ماهی - جهان بدخوبی را سال و ماهی
-
ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۵:پیر دبیر خواجهٔ آفاق خواجگی - ای خواجگی ز رفعت نام تو نامدار
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۲:دست چمن گرفت سر زلف آن نگار - تا مشکبوی گشت چمن همچو نوبهار
-
ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۹:ای قاصد خجسته پی مشتری محل - برخوان به گوش خواجه که الصیف ارتحل
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳:آمد ز حوت چشمه خورشید در حمل - بنگر که در حمل چه عجایب کند عمل
-
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۲:اشکم چو عقیق است ز درج گهرت - پشتم چو کمان گشت ز تیر نظرت
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۱:دارم سر آنکه امشب آیم به برت - تا لب به لبت بر نهم و بر به برت
-
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:با سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودا زده را چاره بساز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱:گر چنگ تو نیست بلبل ای چنگ نواز - چون با گل رخسار تو گوید همه راز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:ای روز و شب از زلف و رخت یافته ساز - چون روز و شبم ز عشق تو با تک و تاز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴:ای روز سپید را به روی تو نیاز - زلفت چو شب عاشق بی سیم دراز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵:گر شب چو دراز گردد ای مایه ناز - تن را به فغان آرد و دل را به گداز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶:مرغی که چو ماهیش به آب است نیاز - از نسبت بط نی چو بط سینه فراز
-
ناصر بخارایی » دیباچه:کسی را ستایش چه حاجت ز ما - که او را ستاینده باشد خدا
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲:خیال تو یک ساعت از چشم من - نگردد چو مهر تو از دل جدا