گنجور

 
ادیب صابر

معشوقه طرفه طرفه نماید گل از رخان

وز مشک نافه نافه گشاید بر ارغوان

زان طرفه طرفه، طرفه فروشان همه خجل

زین نافه نافه، نافه گشاید همی دهان

خالش چو دانه دانه سپنداست زیر زلف

زلفش چو حلقه حلقه کمند است بر رخان

زان دانه دانه، دانه نارم شده سرشک

زین حلقه حلقه، حلقه شده بر دلم جهان

رویش چو توده توده گل لعل در چمن

خطش چو تازه تازه بنفشه به بوستان

زان توده توده، توده مرا لعل پر ز زر

زین تازه تازه، تازه مرا عشق پر نشان

چشمش به جمله جمله زمن هوش برد و صبر

جعدش به پاره پاره زمن دل ببرد و جان

زان جمله جمله جمله برانم زدیده اشک

زین پاره پاره، پاره کنم جامه هر زمان