میرود در خاک خواری آب نالان از فراق
بر سر آتش همیگردد سپهر از اشتیاق
ما چو ابر از دیده میرانیم سیل و تو چو اشک
میجهی از ما و همچون برق میرانی بُراق
اتفاقاً صحبت حاضر که غایب شد ز چشم
غیبدان داند که چون افتد دگر بار اتفاق
طاق گردون نیست در شوخی به ابرویِ تو جفت
جفت ابرویت به پیشانی بود پیوسته طاق
آفتاب عشق ذرات وجود ما بسوخت
چون عطارد طالعیم، از مهر داریم احتراق
حرف ناصر کی فتادی در دهانها چون زبان
گر نبودی کاغذ دورویه را رسم نفاق
راویان را در نهاوند است آهنگ حجاز
مطربی خوش در سپاهان میزند راه عراق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان آلام و اشتیاق عاشقانه میپردازد. شاعر از دلتنگی و عذاب فراق میگوید و وضعیت روحی خود را با تصاویری چون باران و ابر توصیف میکند. او به راز غیبت محبوب اشاره دارد و میگوید که دلتنگی و انتظار دوباره دیدن او ناگزیر است. همچنین، شاعر عشق را به آفتابی تشبیه میکند که وجود انسان را میسوزاند و به نیروی عاطفی خود اشاره میکند. در نهایت، اشاره به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز وجود دارد که به نوعی بر تنهایی و درد عاشق افزوده میشود.
هوش مصنوعی: آب به خاطر دوری از مایه حیات، در خاکی که به خاری تبدیل شده است، میجوشد و ناله میزند. آسمان نیز به خاطر اشتیاق و حسرت، دور خودش میچرخد.
هوش مصنوعی: ما مانند ابر از چشمان خود باران میباریم، و تو مانند اشک از ما جدا میشوی و به سرعت همچون برق ما را پشت سر میگذاری.
هوش مصنوعی: به طور اتفاقی وقتی که موضوع مورد بحث از نظرها پنهان میشود، کسی که از امور غیبی آگاه باشد میداند که چگونه دوباره چنین وضعیتی به وقوع خواهد پیوست.
هوش مصنوعی: طاق آسمان در شوخی به زیبایی ابروی تو نمیرسد، چرا که هر دو ابروی تو به طور طبیعی مانند قوسهایی در بالای پیشانیات هستند.
هوش مصنوعی: خورشید عشق وجود ما را به آتش کشید، چون که ما به خاطر نازعشق، کاملاً آتش گرفتهایم.
هوش مصنوعی: زمانی که ناصر سخنانش را در میان مردم بیان کرد، مانند زبانی که به دو طرف وجود دارد، اگر کاغذی که نفاق را نشان میدهد وجود نداشت، این سخنان به زبانها نمیافتاد.
هوش مصنوعی: راویان در نهاوند به سفر رفتهاند و در حالیکه در سپاهان موسیقی دلچسبی نواخته میشود، آهنگ حجاز نیز به سمت عراق سرازیر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای وزیر عالم و عادل ، ضیاء الدین عراق
نیست مانند تو در صدر خراسان و عراق
عاقبت ملک عراق را آید بزیر کلک تو
خود بدین معنی نهادستند نام تو عراق
خانه ملت بتأیید تو مرفوع العماد
[...]
گر نبودی ماه را بر آسمان هر مه محاق
ماه خواندندی تو را خلق زمین بر اتفاق
آسمان از دیده من در حسد باشد که هست
از جمال تو مراد در دیده ماه بی محاق
ماه اگر بر آسمان باشد من اینک بر زمین
[...]
مدتی گردون دونم خسته و آزرده داشت
از فراق افضل آفاق و یار اشتیاق
آفتاب ملک و ملت آنکه تا باشد جهان
جفت او ننشیند اندر سایه این سبز طاق
فخر آل مصطفی سید علاء الملک آنک
[...]
میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه طاق
با قد خم گشته طاقم زیر این نیلی رواق
هر قدح کز ساقی دورم رسد دور از لب
گرچه شهد ناب باشد زهرم آید در مذاق
برقی از سرمنزل لیلی درخشیدن گرفت
[...]
دلبر قوناق دلالم بود در شهر طاق
عاشقان را کرده است امروز سودایش فراق
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.