گنجور

 
ادیب صابر

سپهر نیکویی را مهر و ماهی

جهان بدخویی را سال و ماهی

چنین در نیکویی تا کی فزایی

چرا از بدخویی لختی نکاهی؟

نه بی وصل تو روزم را سپیدی‌ست

نه بی هجرت گلیمم را سیاهی

دو لب داری که بردند از حلاوت

به یک بوسه ز حال من تباهی

تو را جویم که سروِ با قبایی

تو را خواهم که ماه با کلاهی

چو خواهان توام دیگر چه جویی؟

چو جویان توام دیگر چه خواهی؟

همی نام ملاحت بر تو زیبد

چو بر خوارزمشه خوارزمشاهی

علاءالدین شه فرخنده اتسز

که نام اوست از مه تا به ماهی

 
 
 
گنج‌نامهٔ حاجی‌جلال
رودکی

به راه اندر همی شد شاهراهی

رسید او تا به نزد پادشاهی

مسعودی مروزی

نخستین کیّومرث آمد به شاهی

به گیتی در گرفتش پیشگاهی

باباطاهر

به قبرستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت

که این دنیا نمی‌ارزد به کاهی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مسعود سعد سلمان

نگارینا نرستی ز آب و در آب

سبک رفتاری و نیکو شناهی

بلی تو ماهی سیمی و هرگز

نترسد در میان آب ماهی

کنارم آبگیری هست و در وی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه