در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها هلالی جغتایی مصرع یا بیتی از جهان ملک خاتون را عیناً نقل قول کرده است:
-
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر :: جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » دیباچهٔ دیوان
هلالی جغتایی (بیت ۸): گر بدی گوهری ورای سخن - آن فرود آمدی به جای سخن
جهان ملک خاتون (بیت ۱۳): گوهری گر بدی ورای سخن - آن فرود آمدی به جای سخن
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد - که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:دلم، پیش لبت، با جان شیرین در فغان آمد - خدا را، چاره دل کن، که این مسکین بجان آمد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۹:دل من در طلبکاری وصل تو به جان آمد - ز دست جورت ای دلبر جهانی در فغان آمد
-
هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲:گر جان کنم به حسرت زان لب نمیکند دل - دل کندن از لب او جان کندنیست مشکل
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۰:تا چند حال ما را آشفته داری ای دل - از زلف خوبرویان در بند و در سلاسل
-
هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴:شتر کشیدی اگر بار دل ز حجرهٔ تن - شدی نزار شتر زیر بار حجرهٔ من
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۹:زمانه تا به کی آخر جفا کند بر من - به آتش غم هجران بسوزدم خرمن
-
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:دیدم که یکی دو دسته از سنبل تر - بر بسته و خوش نهاده در پیش نظر
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲:بر روی توأم خسته ولی بسته جگر - بر حال من خسته دل انداز نظر
-
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:در عشق نکویان چه فراق و چه وصال؟ - بدحالی عاشقان بود در همه حال
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۴:پا بسته ابروت شدم همچو هلال - در دیده نشد هنوز آن حسن و جمال
-
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:من باده به مردم خردمند خوردم - یا از کف خوبان شکرخند خوردم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۲:بنگر به گل دو رنگ ای ماه عجم - یک روز زر طلا و یک روز بقم
-
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:کس نیست انیس دل غمپرور من - تا پاک کند اشک ز چشم تر من
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۷:انصاف ندارد این بت دلبر من - جان رفت و دلم برد و ندارد سر من
-
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:مسکینم و کوی عاشقی منزل من - مسکین من و دیگر دل بیحاصل من
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۴:چشمت که کرشمه می کند با دل من - حل می نکند ز وصل خود مشکل من
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۶:حل می نشود به عشق تو مشکل من - آه از غم روزگار و درد دل من
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۲۲:با درد تو درمان نپذیرد دل من - مهر غم تو نمی رود از گل من
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳:ای نور خدا در نظر از روی تو ما را - بگذار که در روی تو بینیم خدا را
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:رحمی بکن آخر به من خسته خدا را - از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:مستغرق بحر غم عشقیم نگارا - خود حال نپرسی که چه شد غرقهٔ ما را
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:گل رویت عرق کرد از می ناب - ز شبنم تازه شد گل برگ سیراب
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹:چه خوش باشد شبی تا روز مهتاب - فتاده از رخش در روی مه تاب
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:چیست پیراهن آن دلبر شیرین حرکات؟ - همچو سرچشمه خضرست و بدن آب حیات
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:جان اگر هست یقین درخورت ای آب حیات - ای دو صد جان و جهان باد فدای کف پات
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:ما عاشقیم و بی سر و سامان و می پرست - قانع بهر چه باشد و فارغ ز هر چه هست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:بختم دو دیده بر سر زلفین یار بست - وز غصّه ی زمانه غدّار دون برست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴:در چشم ما خیال سهی سرو بس خوشست - قد صنوبرش بر ما خوب و دلکشست
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:دارم شبی، که دوزخ از آن شب علامتست - از روز من مپرس، که آن خود قیامتست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:آن سروناز بین که چه خوش راست قامتست - چون بگذرد به باغ ز قدّش قیامتست
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست - توهم مپرس ز من، تا نگویمت چونست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴:بیا که دیده ی ما بی رخ تو پرخونست - ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست - جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱:جانم به لب رسید ز دست جفای دوست - عمر عزیز شد به سر اندر وفای دوست
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت - یار اگر اینست، بالله می توان از جان گذشت
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰:صبحدم ذوقی ندارد بی تو در بستان گذشت - درد دل دارم ز تو نتوانم از درمان گذشت
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴:در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت - مشکل که ازین کوی برم جان بسلامت
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷:تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت - تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸:در عشق تو تا چند کشم بار ملامت - اندیشه نداری مگر از روز قیامت
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت - هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶:ای حریم حرم کعبه ی دلها رویت - هستم آشفته به روی گل تو چون مویت
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:خوشا کسی که درین عالم خراب آباد - اساس ظلم فگند و بنای داد نهاد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳:چه باشد ار تو ز لطفم کنی زمانی شاد - جهان کنی دگر از وصل خویشتن آباد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰:اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد - هزار جان و جهانم فدای آن دم باد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵:بگو کجا برم از دست هجر تو فریاد - که کند خانه صبرم ز بیخ و از بنیاد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:هزار ناله ز دست فراق و صد فریاد - که کند خانه ی صبرم ز بیخ و از بنیاد
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:می خواهم و کنجی که به جز یار نباشد - من باشم و او باشد و اغیار نباشد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲:ما را به جهان جز غم تو یار نباشد - جز جستن وصل تو مرا کار نباشد
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند - این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶:بیشتر خلق جهان در پی جاه و درمند - ز وفا دور و جفاجوی و نه اهل کرمند
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶:آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید - دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۷:عاقبت کار فروبسته خدا بگشاید - در فتحی به من از روی صفا بگشاید
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:دل به درد آمد و این درد به درمان نرسید - سر درین کار شد و کار به سامان نرسید
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۷:عاقبت درد من خسته به پایان نرسید - سر سرگشته ام از وصل به سامان نرسید
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۸:دل به درد آمد و از دوست به درمان نرسید - عهد بشکست دلارام و به پیمان نرسید
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:غم نیست، گر ز داغ تو می سوزدم جگر - داری هزار سوخته، من هم یکی دگر
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۶:جانا گرت به جانب ما اوفتد گذر - بینی ز مهر خود که جهانیست بی خبر
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹:جان خواهم از خدا، نه یکی، بلکه صد هزار - تا صد هزار بار بمیرم برای یار
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۷:ای دوست ما به دست تو دادیم اختیار - ما را نزار و زار خدا را روا مدار
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۸:فریاد و الغیاث ز بیداد روزگار - کز دل ببرد صبرم و از دست رفت یار
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۳:ای صبحدم نسیم سر زلف تو بیار - یا از من غریب پیامی ببر به یار
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷:با رخ زرد آمدم سوی درت، ای سروناز - یعنی آوردم بخاک درگهت روی نیاز
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۵:ای تو چون محمود و من در بندگی همچون ایاز - بی نیاز از خلق و خلقی را به دیدارت نیاز
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:برو، ای نرگس رعنا، تو باین چشم مناز - ناز را چشم سیه باید و مژگان دراز
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۹:هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز - تا دمی درد دل خویش بگویم به تو باز
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز - بیا و سایه فگن بر سرم، چو عمر دراز
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶:صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم راز - مرا به روی نگارین خویش هست نیاز
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹:فغان و داد ازین روزگار سفله نواز - که دارد اهل مروّت بدین صفت به نیاز
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:آه! از آن شوخ، که تا سر نشود خاک درش - بر سر عاشق بیچاره نیفتد گذرش
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش - او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۷:منّتی نیست ز خلقم به جهان جز کرمش - گر به دیده بتوان رفت دمی خاک درش
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:آنکه از آب حیات آزرده می گردد تنش - کی توان دیدن بروز جنگ غرق آهنش؟
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:گر گذر افتد، چو باد صبح، بر خاک منش - همچو گرد از خاک برخیزم، بگیرم دامنش
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۷:صبحدم آورد بویی سویم از پیراهنش - راست گویم آب حیوان می چکد از دامنش
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳:زبان او، که ندیدم ز تنگی دهنش - امید هست که بینم بکام خویشتنش
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۶:اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش - هزار جان گرامی فدای جان و تنش
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:ای تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال - جلوه حسن و جمالت همه در حد کمال
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۲:عهد کردم که ازین پس ندهم دل به خیال - که مرا جان به لب آمد ز خیالات محال
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:آمد بهار و خوشدلم از رنگ و بوی گل - آن به که می کشم دو سه روزی به روی گل
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۵:ای برده آتش رخ تو آب و رنگ گل - با روی تو چرا بودم راه سوی گل
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:دو روز شد که ز درد فراق بیمارم - ازین دو روزه حیاتی که هست بیزارم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۸:ز هجر روی تو یارا به کام اغیارم - روا مدار که از دیده خون دل بارم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹:عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم - گشته ام پیر، ولی عشق جوانی دارم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۰:من به بوی سر زلفت نگرانی دارم - با لب لعل تو آمیزش جانی دارم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:گر بخاکم گذرد یوسف گل پیرهنم - بوی پیراهن یوسف شنوند از کفنم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۷:در سرم هست که سر در سر کار تو کنم - جان نخواهم که بود بی رخ تو در بدنم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:با تو خواهم شرح غمهای دل محزون کنم - لیک از خوی تو میترسم، ندانم چون کنم؟
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۶:دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم - هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۷:تا به چند این دیده را در هجر تو جیحون کنم - واین دل بیچاره را در عشق تو پر خون کنم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۹:تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خون کنم - دیده نم دیده را در هجر تو جیحون کنم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:دل را ز چاک سینه توانم برون کنم - غم را ز دل برون نتوان کرد، چون کنم؟
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۸:جز غم چو نیست حاصل ایام چون کنم - تا کی دو دیده در غم او پر ز خون کنم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟ - چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۱:بی رخت صبر از این بیش ندارم چه کنم - تا به کی عمر در این غصّه گذارم چه کنم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸:کدام صبح سعادت بود مبارک ازینم؟ - که در برابرت آیم، صباح روی تو بینم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۴:نه بخت آنکه شبی با تو روبرو بنشینم - نه دل دهد که به جای تو دیگری بگزینم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:هر خوبیای، که از همه خوبان شنیدهایم - امروز در شمایل خوب تو دیدهایم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۵:دور از تو دلبرا چه جفاها کشیده ایم - وز طعن دشمنان چه سخنها شنیده ایم
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶:برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن - چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۵:ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن - بر حال دل سوختگانت نظری کن
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:دل خون شد از امید و نشد یار یار من - ای وای! بر من و دل امیدوار من
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۸:آن خوشدلی کجا شد و آن روزگار من - وآن قامت چو سرو روان نگار من
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳:ای بیوفا، چه چاره کنم با جفای تو؟ - تا کی جفا کشم به امید وفای تو؟
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:مردم ازین الم: که نمردم برای تو - ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۴:ای دل به درد عشق ندارم دوای تو - تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۶:جانم به لب رسید ز جور و جفای تو - تا کی کشم ملامت هرکس برای تو
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۸:ما را شکایتیست ز دست جفای تو - تا کی کشد بگو دل مسکین بلای تو
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸:آن سایه نیست، دایم دنبال او فتاده - چون من سیاه بختی سر در پیش نهاده
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۲:جان در غم فراقت دل بر بلا نهاده - مرغ دل ضعیفم در قیدت اوفتاده
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۳:ای ما جهان و جان را بر باد عشق داده - وز دیده در فراقت صد جوی خون گشاده
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴:بیجهت با ما چرا آهنگ غوغا کردهای؟ - غالبا امروز قصد کشتن ما کردهای
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۱:بازم از سودای زلفت مست و شیدا کردهای - بازم اندر دیدهٔ بینا تو مأوا کردهای
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱:چند پرسم خبر وصل و نیابم اثری؟ - مگر این بخت بخوابست و ندارد خبری؟
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۷:به امیدی که برآید مه رویت سحری - یا بیابم ز نسیم سر زلفت خبری
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۹:چه شود گر فکند بر من مسکین نظری - یا بپرسد ز دل سوخته خرمن خبری
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸:تو از من فارغ و من از تو دارم صد پریشانی - نمی دانم تغافل می کنی، یا خود نمی دانی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۹:دلم را درد و درمانی مرا تو مونس جانی - من بیچاره را تا کی به درد دل برنجانی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۰:تو عهدی کرده ای جانا که از من سر نگردانی - تویی سرو روان جان به باغ عمر ما دانی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۴:نگارا چون قلم ما را به سر تا کی بگردانی - مگر حال من مسکین سرگردان نمی دانی
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱:چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟ - چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۴:تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی - به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷:خدا را سوی مشتاقان نگاهی - پیاپی گر نباشد گاه گاهی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۰:الهی یا الهی یا الهی - به فضلت چون جهانی را پناهی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۱:ز روی لطف کن در من نگاهی - که تا گردم ز جانت نیکخواهی
-
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸:ای صد هزار چون من خاک در سرایی - کز وی برون خرامد مثل تو دلربایی
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱:چون در میان خوبان رسمیست بی وفایی - بیگانگی ازیشان بهتر از آشنایی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۶:بی وصل تو ندارد جان با تن آشنایی - یارب چه باشد ار تو یک دم ز در درآیی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۰:تا کی بود دو چشمت در عین دلربایی - وآنگه کند ز پیشم او میل بر جدایی