تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی
به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی
بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم
به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی
به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم
که گوش با سخن مدعی دگر نکنی
دلا تو تا سر ما را به باد بر ندهی
هوای زلف سیاهش ز سر به در نکنی
میسّرت نشود وصل دوست تا جان را
به پیش ناوک مژگان او سپر نکنی
چو خسرو از لب شیرین دوست در تابی
خود التفات دگرباره با شکر نکنی
ایا نسیم صبا یار بی وفای مرا
ز حال و کار پریشان ما خبر نکنی
ز چشم مست تو صد فتنه در جهان افتاد
چرا به حال خراب جهان نظر نکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شخصی میخواهد که به حال پریشان او توجه کند و از غم هجرت بگوید. او میگوید که دلش از این غم به شدت آزار میبیند و امیدوار است که نه به سفر برود و نه به حرفهای دیگران گوش دهد. شاعر به زیبایی زلف و چشمان محبوبش اشاره میکند و میگوید که هرگز نباید از یاد او برود. او به معشوقش میگوید که اگر به او توجه کند، میتواند به آرامش برسد. در نهایت، شاعر از نسیم صبا درخواست میکند تا حال و روز او و محبوبش را به هم برساند و از سرنوشت دنیا صحبت کند.
هوش مصنوعی: تو هیچ وقت به حال آشفته و ناگوار ما توجهی نمیکنی و هرگز هم به گوشه نشینی و غمانگیز ما سر نمیزنی.
هوش مصنوعی: بیا که دل من از غم جدایی به تنگ آمده، به شرط اینکه دیگر از پیش من نروی و سفر نکنی.
هوش مصنوعی: من به لطف تو امیدوارم که به سخنان دیگران گوش ندهی و فقط به من توجه کنی.
هوش مصنوعی: ای دل، تا زمانی که زیبایی او را فراموش نکردهای و خود را به باد نینداختهای، نمیتوانی از زلف زیبای او دل بکنی.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی به وصل محبوب برسی، باید جان خود را فدای عشق او کنی و برای او آمادهی پذیرش هر خطری باشی.
هوش مصنوعی: وقتی خسرو از لب شیرین دوستش لذت میبرد، نباید دوباره به چیزی دیگر توجه کند و از آن غافل شود.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبا، آیا تو نمیتوانی از حال و روز بیوفای من و وضعیت آشفتهام به او خبر بدهی؟
هوش مصنوعی: از نگاه زیبا و افسونگر تو در دنیا مشکلات و مشکلات زیادی به وجود آمده است، چرا به وضعیت بد و نابسامان جهان توجه نمیکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی
ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی
[...]
چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟
چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟
رسید جان بلبم، چون زیم اگر نرسی؟
هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟
چو ماه عید بسالی اگر شوی طالع
[...]
چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟
چرا به عالم بی منتها سفر نکنی؟
شب دراز کمند غزال مقصودست
چرا به آه شب خود درازتر نکنی؟
اگر تو آدمیی وز نژاد دیو نه ای
[...]
دلا معاونت اشک پرده در نکنی
ز راز خود همه آفاق را خبر نکنی
به عمد پرده ز کارم برافکنی تا کی
بس است سعی به رسواییم دگر نکنی
به خاک این درم الفت گرفته سر همه عمر
[...]
که تا به کشتن من آه و ناله سرنکنی
به تیغ شمر و به حلقوم من نظر نکنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.