بازم از سودای زلفت مست و شیدا کردهای
بازم اندر دیدهٔ بینا تو مأوا کردهای
از شراب لعلفامت وز دو چشم نیمهمست
بر سر بازار عشقم باز رسوا کردهای
از فروغ روی همچون ماه و خورشیدت دگر
دیدهٔ جان من بیچاره بینا کردهای
ای دل سرگشته بازت آتشی در جان فتاد
از دو زلف و روی او با خود چه سودا کردهای
خانهٔ خود را سیه کردی و ما سرگشتهایم
خانهای در شست زلفش باز پیدا کردهای
در سرابستان جان آخر چرا ای سرو ناز
روی در گلهای بستان پشت بر ما کردهای
ای سرشک دیدهٔ غمدیدهٔ ما از چه روی
راز ما را در جهان یکباره افشا کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و شیدایی نسبت به معشوق است. شاعر از حال خود میگوید که به خاطر زیباییهای معشوق، همچون زلف و چهرهاش، مست و سرگشته شده است. او احساس میکند که عشقش او را رسوا کرده و زندگیاش را سیاه کرده است. همچنین از غم و اشتیاقی که به معشوق دارد سخن میگوید و از اینکه معشوق با زیباییاش درد دلش را فاش کرده، ابراز ناامیدی میکند. به طور کلی، شعر توصیف پیچیدگیهای عشق و احساس درونی شاعر نسبت به معشوقش است.
هوش مصنوعی: دوباره به خاطر عشق و زیبایی موهایت مبهوت و دیوانه شدهای و بار دیگر در چشمان آگاهت، پناه گرفتهای.
هوش مصنوعی: از شراب قرمز رنگ لبانت و چشمان نیمه مستت، در میان بازار عشق مرا رسوا کردهای.
هوش مصنوعی: چهرهٔ درخشان تو مانند ماه و خورشید، چشمان من را که قبلاً نابینا بود، بینا کرده است.
هوش مصنوعی: ای دل نگران، دوباره آتش عشق او در وجودت شعلهور شده است. با دیدن زلف و چهرهاش، چه آرزویی در دل داری؟
هوش مصنوعی: تو خانهات را تاریک و غمناک کردی و ما در جستجوی روشنایی هستیم، اما تو در پیچ و خم موهایش، خانهای روشن و آسوده یافتهای.
هوش مصنوعی: چرا ای سرو زیبا، در این بیابان بی آب و علف، از ما روی برگرداندهای و در گلزارها پنهان شدهای؟
هوش مصنوعی: ای اشک چشمان غمگین ما، چرا راز دل ما را به یکباره در دنیا فاش کردی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لعل را بر آفتاب حسن گویا کردهای
ز آفتاب حسن خود، یک ذره پیدا کردهای
قفل یاقوت از در درج دهن بگشودهای
گوهر پاکیزه خویش آشکارا کردهای
در همه عالم نمیگنجی ز فرط کبریا
[...]
گفته ای الیوم اکملت لکم دین الهدی
آن زمان کین رحمت مهداة اهدا کردهای
تا ز مهر او تواند صبح صادق دم زدن
غرّه او را ز نور مهر غرّا کردهای
تا بود شب آیتی از گیسوی مشکین او
[...]
حسن خویش از روی خوبان آشکارا کردهای
پس به چشم عاشقان آن را تماشا کردهای
ز آب و گل عکس جمال خویشتن بنمودهای
شمع گل رخسار و ماه سرو بالا کردهای
جرعهای از جام عشق خود به خاک افشاندهای
[...]
تا به گرد گل ز سنبل زلف پیدا کردهای
ماه تابان را نهان در نیمشبها کردهای
غنچه را تا در تبسم همچو گل بگشادهای
بلبل روح مرا صد گونه گویا کردهای
ای که از فرط بزرگی مینگنجی در جهان
[...]
بیجهت با ما چرا آهنگ غوغا کردهای؟
غالبا امروز قصد کشتن ما کردهای
گاه چون شیر و شکر، گاهی چو آب و آتشی
من نمیدانم چه خویست این که پیدا کردهای؟
گر مسیحا مردهای را زنده میکرد از دعا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.