می خواهم و کنجی که به جز یار نباشد
من باشم و او باشد و اغیار نباشد
آنجا اثر رحمت جاوید توان یافت
کآنجا ز رقیبان تو آثار نباشد
هرجا که حبیب است به پهلوی رقیب است
در باغ جهان یک گل بیخار نباشد
بر من، که گرفتار توام، رحم مفرمای
رحم است بر آن کس که گرفتار نباشد
ما خانهخرابیم و نداریم پناهی
ویرانهٔ ما را در و دیوار نباشد
تقصیر وفا رسم رقیب است، عجب نیست
هرگز سگ دیوانه وفادار نباشد
بی یار به عالم نتوان بود، هلالی
عالم به چه کار آید اگر یار نباشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر longing دارد که در کنار معشوق خود باشد و هیچکس دیگری در آنجا نباشد. او اشاره میکند که فقط در جایی که یارش حضور دارد، وجود او معنا دارد و در غیر این صورت زندگی بیفایده است. شاعر بر این نکته تأکید میکند که عشق و وفا در کنار جدایها و رقیبان معنایی ندارد و در حقیقت، او به شدت به حضور یار خود نیازمند است. همچنین، او از وضعیت بیپناهی و ویرانی خود در absence یار صحبت میکند و میگوید که در عالم بدون یار نمیتوان زندگی کرد.
هوش مصنوعی: من تمایل دارم در جایی باشم که فقط یارم در کنارم باشد و هیچ کس دیگری در آنجا نباشد. فقط من و او باشیم.
هوش مصنوعی: در آن مکان که نشانههای رحمت ابدی وجود دارد، میتوانی موفقیت و برکت را بیابی؛ زیرا در آنجا نشانی از رقیبان تو دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: هر جا که محبوب و دوست وجود دارد، حسادت و رقابت هم در کنار آن هست. در همه جای این دنیا، هیچ گلی وجود ندارد که بدون خار باشد.
هوش مصنوعی: ای کاش بر من که به عشق تو گرفتار شدهام، رحم کنی؛ چرا که رحم برای کسی است که در هیچ بند و گرفتاری نیست.
هوش مصنوعی: ما در زندگی دچار مشکلات و سختیهایی هستیم و هیچ مکانی برای آرامش و امنیت نداریم. خانه خراب شده ما دیگر هیچ دیواری یا سقفی ندارد که ما را حفظ کند.
هوش مصنوعی: تقصیر وفاداری به رقابت است و جای تعجب نیست که حتی یک سگ دیوانه هم ممکن است وفادار نباشد.
هوش مصنوعی: بدون همراه و دوست، زندگی در این دنیا ممکن نیست. هلالی (نماد روشنایی یا زیبایی) در دنیا چه فایدهای دارد اگر یار و همراهی وجود نداشته باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
تا مدعی اندر پس دیوار نباشد
آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی
بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد
ای دوست برآور دری از خلق به رویم
[...]
کنجی که در او گنجش اغیار نباشد
کس از تو و بر تو ز کس آزار نباشد
رودی و سرودی و حریفی دو سه یکدل
باید که عدد بیشتر از چار نباشد
نردی و کتابی و شرابی و ربابی
[...]
هرکس که مقیم در خمّار نباشد
در مذهب ما عاقل و هشیار نباشد
گر علم یقین است تو را، عین یقین جو
کان طایفه را کبر به خروار نباشد
داری هوس صحبت او، ترک هوس گیر
[...]
ما را به جهان جز غم تو یار نباشد
جز جستن وصل تو مرا کار نباشد
از گلشن وصل تو من خسته جگر را
در پای دلم جز اثر خار نباشد
چون سرو روان گر گذری پیش من آری
[...]
مجنون تو با اهل خرد یار نباشد
غارت زده را قافله در کار نباشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.