ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن
بر حال دل سوختگانت نظری کن
ای باد صبا ما ز غمت بی خبرانیم
از حال دل بی خبرانش خبری کن
ای آه غم آلوده که در سینه مایی
اندر دل سنگین نگارم اثری کن
ای غم تو به ویرانه این دل چه نشستی
آتشکده گشتست از آنجا سفری کن
ای دوست تو را عاشق و دلداده بسی هست
از بهر خدا جور و ستم با دگری کن
ای بیخ وفا در دل تنگم چه برستی
از میوه وصل بت مهرو ثمری کن
ای گلبن امید دل و جان جهانی
در باغ دل خسته ما بار و بری کن
ای دوست دل ار می دهدت بر قد آن یار
از روی ارادت به میانش کمری کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر ناله و درد دل عاشقی را بیان میکند که به محبوب خود میگوید. شاعر از سرو سهی (یعنی معشوق زیبا) میخواهد که نگاهی به حال دل سوختهاش بیندازد و به او کمک کند. او همچنین از باد صبا میخواهد پیامش را به بیخبرانی که در غم او هستند برساند. غم و آه او در دل سنگین محبوب اثر بگذارد و او از ویرانی دلش نجاتش دهد. شاعر از دوستش میخواهد که در برابر جفای دیگران از او حمایت کند و درهای وصال را به روی او بگشاید. در نهایت، او از محبوب میخواهد که با محبت و وفای خود همتای دلش باشد و امید را در دل خستهاش زنده کند.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا و بلند، خواهش میکنم نگاهی به سوی ما بینداز و به حال دل آنهایی که دچار سوختگی عاطفی هستند توجه کن.
هوش مصنوعی: ای باد صبا، ما از غم تو بیخبر هستیم. خواهش میکنم از حال دل کسی که بیخبر است، خبری به ما برسان.
هوش مصنوعی: ای آهی که در سینه من جای داری، با غم و اندوهی که در وجودم هست، بر دل سنگین معشوقم تأثیر بگذار.
هوش مصنوعی: ای غم تو در دل من مانند نشستن یک آتش در ویرانهای است؛ این دل به خاطر تو مانند آتشکدهای شده است. از اینجا سفر کن و برو.
هوش مصنوعی: ای دوست، بسیاری هستند که به خاطر تو عاشق و دلداده شدهاند، پس به خاطر خدا با دیگری ستم کن و جور بینداز.
هوش مصنوعی: ای درخت وفا، در دل تنگ و گرفتهام قرار بگیر و از میوههای محبت و وصال بتی که دوست دارم، برای من ثمری برآور.
هوش مصنوعی: ای گل باغ امید، دل و جان ما را زینت ببخش و در این باغ دل خستهی ما، نشانههایی از زندگی و شادمانی بیفراز.
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر دلت میخواهد که به خاطر محبت آن یارت، از زیبایی و قامت او کمی بکاهی، این کار را انجام بده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باد سحرگاهی زینجا گذری کن
وز بهر من دلشده عزم سفری کن
چون بلبل سودازده راه چمنی گیر
چون طوطی شوریده هوای شکری کن
فرهاد صفت روی به صحرا نه و چون سیل
[...]
برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
[...]
ای دل به خرابات حقیقت گذری کن
خود را به دو پیمانه جهان دگری کن
با مردم دیوانه قلم را نبود کار
از داغ جنون تیر قضا را سپری کن
کردی سفر دور بسی سود نبخشید
[...]
ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری کن
از جان گذر و جانب جانان نظری کن
بر خنجر و شمشیر زبان های فضولان
مانند کر از گوش تغافل، سپری کن
تا منزل مقصود خودی راه درست است
[...]
ای آه خدا را سوی لیلا سفری کن
او را زدل خسته مجنون خبری کن
مگذار حریفان دغا را تو در این کوی
ای آن جهان سوز من امشب اثری کن
از هستی من گرد برانگیخت فراقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.