ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن
بر حال دل سوختگانت نظری کن
ای باد صبا ما ز غمت بی خبرانیم
از حال دل بی خبرانش خبری کن
ای آه غم آلوده که در سینه مایی
اندر دل سنگین نگارم اثری کن
ای غم تو به ویرانه این دل چه نشستی
آتشکده گشتست از آنجا سفری کن
ای دوست تو را عاشق و دلداده بسی هست
از بهر خدا جور و ستم با دگری کن
ای بیخ وفا در دل تنگم چه برستی
از میوه وصل بت مهرو ثمری کن
ای گلبن امید دل و جان جهانی
در باغ دل خسته ما بار و بری کن
ای دوست دل ار می دهدت بر قد آن یار
از روی ارادت به میانش کمری کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.