بیشتر خلق جهان در پی جاه و درمند
ز وفا دور و جفاجوی و نه اهل کرمند
روزگاریست پرآشوب که از خلق جهان
حذر اولیست که یاران وفادار کمند
وحشتی از همه دارند ندانم که چرا
همچو آهوی چرا گشته ز مردم برمند
بهر یک نان که مبادا به جهانش سفله
هست امکان که تهیگاه هم از هم بدرند
گردش دور فلک را چو بقا نیست چرا
آخر از کار جهان جمله چنین بی خبرند
بنده ی قدّ تو گشتند ز جان تا دانی
سرو نازی که به بالای تو اندر چمنند
دل من آهوی وحشیست که در کوه و درت
گشت سرگشته و عمری که نیامد به کمند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز انسانها در دنیای ناامن و پرآشوب پرداخته است. شاعر از نادر بودن وفاداری و صداقت میان مردم شکایت میکند و به بازیگری و کشمکشهای همیشگی در زندگی اشاره میکند. او به نوعی احساس تنهایی و وحشت را در انسانها به تصویر میکشد، بهگونهای که همه از یکدیگر فاصله میگیرند و به دنبال منفعت شخصی هستند. همچنین، شاعر با یک استعاره از دلش به عنوان آهویی وحشی یاد میکند که در جستجوی آرامش است و به بیخبری از حال و آینده اشاره میکند. در پایان، به چشمنواز بودن زیبایی و باطنی انسانی اشاره شده است که به نوعی دلبسته و وابسته به محبوب واقعی است.
هوش مصنوعی: بیشتر مردم دنیا به دنبال مقام و ثروت هستند و از وفاداری دوری میکنند. آنها به دنبال ظلم و نادانی هستند و از صداقت و برکتهای واقعی دورند.
هوش مصنوعی: دنیا در حال حاضر بسیار پرآشوب و ناآرام است و به همین دلیل بهتر است احتیاط کنیم، زیرا دوستان و یاران وفادار روز به روز کمتر میشوند.
هوش مصنوعی: همه از چیزی ترس دارند و نمیدانم چرا مانند آهویی که از شکارچیان فرار میکند، از انسانها دور شدهاند.
هوش مصنوعی: برای هر تکه نانی باید توجه کرد که در این دنیا انسانهای پست وجود دارند، به همین دلیل ممکن است حتی در شرایط سخت هم از هم جدا شوند.
هوش مصنوعی: چرا وقتی که هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست و گردش زمان نشان میدهد که همه چیز گذرا و زودگذر است، مردم اینقدر از واقعیتهای جهان بیخبرند؟
هوش مصنوعی: من مانند بندهای هستم که جانم را در پای زیبایی تو نهادهام تا بدانی که آن سروهای ناز را که در چمن هستند، چگونه به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: دل من مانند آهوی وحشی است که در کوه و دمنوش سرگردان است و عمری را در انتظار چیزی سپری کرده که هرگز نیامده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند
بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی
از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند
شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین
[...]
اندرین شهر بسی ناکس برخاسته اند
همه خر طبع و همه احمق و بی دانش و دند
شمس تبریز! تو جانی و همه خلق تناند
پیش جان و تن تو صورت تنها چه تنند
برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند
عاشقان را به خدا بخش ملامت تا چند
من دیوانه ز زنجیر نمیاندیشم
که کشیدهست مرا زلف مسلسل در بند
خسروان از پی نخجیر دوانند ولی
[...]
آن کداماند و کیاناند و کجا میباشند
کز خرد دور و برانگیخته با اوباشاند
گرچه آزرده و رنجور شود دلهاشان
از جفای دگران سینۀ کس نخراشند
برِ این کِشته گر ابلیس خورد گر آدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.