گنجور

 
جهان ملک خاتون

دل من در طلبکاری وصل تو به جان آمد

ز دست جورت ای دلبر جهانی در فغان آمد

ز جورت گفتم ای دل ترک مهرش کن مکش خواری

جوابم داد و گفت آری به دل گر بر توان آمد

چو چشم مست خون خوارش خطا کرد از جفا بر من

اشارت کرد بر ابرو و دردم در کمان آمد

هر آن تیری که بگشود او ز شست و غمزه و ابرو

چو دیدم ناگه از هر سو به جان ناتوان آمد

ز یادت در همه عمرم نگشتم یک زمان خالی

زمانی مهربانی کن که از غم دل به جان آمد

جهان را جز غم رویت نباشد در جهان کاری

تو گویی از برای مهر رویت در جهان آمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

چنانت دوست می دارم که جانم بر دهان آمد

نگفتم با کس این معنی که تا جان بر زفان آمد

چه سودا پخته ام شبها که روزی در میان آیی

جگرها خورده ام تا با تو حرفی در میان آمد

چه محنت ها که مجنون برد و برنا خورد از لیلی

[...]

هلالی جغتایی

خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد

که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد

زهی خان همایون‌فر که بر فرق همایونش

پر و بال همای دولت او سایبان آمد

شهنشاه فلک مسند، که بهر خواب امن او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از هلالی جغتایی
محتشم کاشانی

چو تیر غمزه افکندی به جان ناتوان آمد

دگر زحمت مکش جانا که تیرت بر نشان آمد

سحرگه تر نشد در باغ کام غنچه از شبنم

که لعلت را تصور کرد و آتش در دهان آمد

نمازم کرد تلقین شیخ و آخر زان پشیمان شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
کلیم

بلب از شوق پابوس تو جان ناتوان آمد

چنان آسان که گفتی حرف از دل بر زبان آمد

تو بی پروا ندیدی تا هما بر استخوان ما

ندانستی که گاهی بر سر ما می توان آمد

بخون خوردن چنان دل عادتی دارد که جام می

[...]

سیدای نسفی

بحمدالله که باز آن خسرو صاحبقران آمد

ظفر چون کرد در دنبال نصرت در عنان آمد

ز یمن مقدم او گشت روشن دیده مردم

عزیز مصر عزت بر سر کنعانیان آمد

ز بهر آنکه پابوسی کند زرین رکابش را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه