بی رخت صبر از این بیش ندارم چه کنم
تا به کی عمر در این غصّه گذارم چه کنم
این چنین خسته ز ایام فراقت که منم
خون دل در غمت از دیده نبارم چه کنم
گر تو را هست به جای من دلخسته کسی
من بجز لطف تو ای دوست ندارم چه کنم
چون ز هجران تو ای دوست ز پای افتادم
دست از خون دل خود ننگارم چه کنم
ز گل وصل تو بویی به مشامم نرسید
دایم از هجر تو مجروح ز خارم چه کنم
شب و روز و گه و بی گه ز غمش گریانم
فارغ از حال من خسته نگارم چه کنم
ای که بی جرم بشد خاطرت آزرده ز من
زاریم شد ز حد و سخت نزارم چه کنم
در جهان چون نبود دولت وصلت یک دم
به غمت روز و شبی گر نگذارم چه کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم فراق محبوبش سخن میگوید و ابراز میکند که دیگر قادر به تحمل این وضعیت نیست. او در ناامیدی و یأس از بیپاسخی و دوری محبوبش، احساس خستگی و زجر میکند. شاعر به وضوح میگوید که هیچ کس به جای محبوب نمیتواند او را تسلی دهد و هر روز و شب در غم او گریه میکند. همچنین، او از عاطفهاش نسبت به محبوب سخن میگوید و از این که در زندگیاش هیچ لحظهای بدون فکر به او را نمیگذرانند، ابراز ناامیدی میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که نمیتواند از غم محبوبش رهایی یابد و ظلمت فراق او را به شدت آزردهخاطر کرده است.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم بدون تو تحمل کنم. نمیدانم چه باید بکنم، تا کی باید عمرم را در این اندوه بگذرانم؟
هوش مصنوعی: من از روزهای جداییات تا این حد خسته و درماندهام که با وجود درد و اشکی که از چشمانم میریزد، نمیدانم چه کاری باید انجام دهم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به جای من دلشکسته وجود دارد، من جز لطف تو، ای دوست، نمیدانم چه کاری باید انجام دهم.
هوش مصنوعی: وقتی از دوری تو ای دوست به زمین افتادم، با وجود اینکه دلم به خاطر رنجهای زیاد خونین است، نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: بويی از گل وصالت به مشامم نرسيده و هميشه از دوری تو زخمی هستم. حالا با اين درد و رنج چه بايد بکنم؟
هوش مصنوعی: در طول شب و روز و در هر لحظه از غم او اشک میریزم و از حال خستهام، معشوقهام چه باید بکنم؟
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون هیچ خطایی از من دلگیر شدهای، من به شدت دردمند و ناچارم. نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: در دنیا که اگر به خاطر وصال و نزدیکی به تو فرصتی نباشد، من در غم تو روز و شب را نمیگذرانم، پس چه کاری میتوانم انجام دهم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟
چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟
ریخت خون جگر از گوشه چشمم بکنار
و آن جگر گوشه نیامد بکنارم، چه کنم؟
ای طبیب، این همه زحمت مکش و رنج مبر
[...]
یار جان میطلبد سر نگذارم چه کنم
دارد اندیشه سر جان نسپارم چه کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.