گنجور

 
جهان ملک خاتون

فریاد و الغیاث ز بیداد روزگار

کز دل ببرد صبرم و از دست رفت یار

یک جرعه می نکرد دلم نوش از آن دو لب

جانم به لب رسید ز درد سر خمار

عمریست تا که کشتی وصلم به هجر غم

افتاده در میان و نیفتاد در کنار

پایم بماند در گل حیرت چو سرو ناز

بر ما نظر نکرد سهی سرو در گذار

ما را گناه غیر وفاداری تو نیست

ور زآنک هست همم ز سر لطف در گذار

بسیار جور بر من مسکین مکن از آنک

چون هست روشنت که جهان نیست پایدار

 
 
 
ربات تلگرامی عود
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام تر و سه‌یکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او اسیر

[...]

فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه