چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟
چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟
رسید جان بلبم، چون زیم اگر نرسی؟
هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟
چو ماه عید بسالی اگر شوی طالع
روی همان دم و با من شبی سحر نکنی
ز باده بی خبرم ساختی و می ترسم
که چون روی بحریفان، مرا خبر نکنی
شد از جفای تو ملک دلم خراب و هنوز
درین غمم که: ازین هم خراب تر نکنی
جفا که با من دل خسته می کنی سهلست
غرض وفاست که با مردم دگر نکنی
هلالی، این همه حیران چشم یار مشو
چه حالتست که هیچ از بلا حذر نکنی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عاشقانه و درد جدایی پرداخته است. شاعر از معشوق خود میخواهد که چرا به او توجهی ندارد و از کنار او بیتفاوت عبور میکند. او در این احساس ناامیدی و حسرت، نگران وضعیت خود است و به او میگوید که جانش در خطر است و فقط یک نگاه از طرف او میتواند او را نجات دهد. شاعر همچنین به این موضوع اشاره میکند که چگونه جفای معشوق باعث ویرانی قلبش شده و از او میخواهد که با دیگران همانطور که با او رفتار کرده، رفتار نکند. در پایان، شاعر نسبت به بیتوجهی معشوقش ابراز نگرانی میکند و از او میخواهد که به حال او رحم کند.
هوش مصنوعی: چرا به سمت وفاداران نمیروی؟ چرا وقتی از کنارشان میگذری، نمینگری به آنها؟
هوش مصنوعی: جان من در حال نابودی است، اگر تو نیایی چه بر سرم میآید؟ من به خاطر یک نگاه تو هلاک میشوم، اگر تو نخواهی هراسی از آنچه بر من میگذرد ندارم.
هوش مصنوعی: اگر در سالی روز عید مانند ماه به دنیا بیایی و در همان لحظه با من در سحری نباشی، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: من از شراب بیخبر شدهام و نگرانم که وقتی به دوستانم رو میکنی، مرا فراموش کنی.
هوش مصنوعی: از بدیهای تو، دل من ویران شده و هنوز در ناراحتیام که نکند اوضاع از این هم بدتر شود.
هوش مصنوعی: رفتن به دل آزرده من آسان است، اما هدف واقعی تو این است که با دیگران خیانت نکنید.
هوش مصنوعی: هلالی، چرا در حیرت و شگفتی به چشمان محبوب باید خیره شوی؟ این چه وضعیتی است که از مشکلات و چالشها هیچ راه فراری انتخاب نمیکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی
ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی
[...]
تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی
به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی
بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم
به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی
به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم
[...]
چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟
چرا به عالم بی منتها سفر نکنی؟
شب دراز کمند غزال مقصودست
چرا به آه شب خود درازتر نکنی؟
اگر تو آدمیی وز نژاد دیو نه ای
[...]
دلا معاونت اشک پرده در نکنی
ز راز خود همه آفاق را خبر نکنی
به عمد پرده ز کارم برافکنی تا کی
بس است سعی به رسواییم دگر نکنی
به خاک این درم الفت گرفته سر همه عمر
[...]
که تا به کشتن من آه و ناله سرنکنی
به تیغ شمر و به حلقوم من نظر نکنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.