ای حریم حرم کعبه ی دلها رویت
هستم آشفته به روی گل تو چون مویت
گر کند سجده ی تو مردم چشمم چه عجب
سالها تا شده محراب دلم ابرویت
به جفا می نگری بر من دلداده چرا
ای دل و دیده و ای دیده ی جانم سویت
گر خدا را بنوازیم به بوسی چه شود
زآن دهان شکرستان و لب دلجویت
گر صبا بوی سر زلف تو آرد به جهان
بار دیگر دو جهان زنده شود از بویت
ای دلارام ز دست غم عشقت شب و روز
همچو گویی شده سرگشته تنم در کویت
خاطر نازکم ای دوست پراکنده مکن
بر قد و قامت زیبای تو چون گیسویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شهره شهر شد از غایت خوبی رویت
ای شده ترک فلک از دل و جان هندویت
هست رخسار تو یک ماه که در غره او
جلوه دادست دو عنبر ز هلال ابرویت
چشم بد دور که بستان ارم را گه حسن
[...]
خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت
روشن آن دیده که افتد نظرش بر رویت
صید آن مرغ شوم کو گذرد بر بامت
خاک آن باد شوم کو بمن آرد بویت
زلف هندوی تو باید که پریشان نشود
[...]
ای جهان را چو مه عید، مبارک رویت
عید صاحب نظران، طاق خم ابرویت
گیسوی تو، شب قدرست و درو، منزل روح
خود که داند به جهان، قدر شب گیسویت
گوشه ماه ز برقع بنما، تا چو هلال
[...]
اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت
هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت
گر بدانم که توان بر سر کویت بودن
تا توانم نروم جای دگر از کویت
سر من خاک رهت باد! که شاید روزی
[...]
مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت
دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
گوشهای گیرم و من بعد نیایم سویت
نکنم بار دگر یاد قد دلجویت
دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.