ای حریم حرم کعبه ی دلها رویت
هستم آشفته به روی گل تو چون مویت
گر کند سجده ی تو مردم چشمم چه عجب
سالها تا شده محراب دلم ابرویت
به جفا می نگری بر من دلداده چرا
ای دل و دیده و ای دیده ی جانم سویت
گر خدا را بنوازیم به بوسی چه شود
زآن دهان شکرستان و لب دلجویت
گر صبا بوی سر زلف تو آرد به جهان
بار دیگر دو جهان زنده شود از بویت
ای دلارام ز دست غم عشقت شب و روز
همچو گویی شده سرگشته تنم در کویت
خاطر نازکم ای دوست پراکنده مکن
بر قد و قامت زیبای تو چون گیسویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و محبتش نسبت به محبوب میپردازد. او از زیباییهای معشوق، مانند مویش، سخن میگوید و ابراز میکند که چقدر دلش به خاطر این عشق آشفته و مشوش است. همچنین، شاعر اشاره میکند که اگر کسی به محبوب سجده کند، این امر دور از انتظار نیست، زیرا او تا سالها است که به عشق او دل بسته است. در ادامه، شاعر از درد و غم عشقش میگوید و درخواست میکند که محبوب دلش را بیشتر نرنجاند. او به زیبایی محبوب و تأثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند و در نهایت خواهان آرامش خاطر و عشق پایدار است.
هوش مصنوعی: ای دلبند من، تو جایگاه مقدس و دلنشینی هستی که به خاطر زیباییات، دلها به جوش و خروش میآیند. من از عشق تو به هم ریختهام و شبیه به گل، به زیبایی و موی تو مجذوب شدهام.
هوش مصنوعی: اگر مردم برای تو سجده کنند، چه عجب! سالهاست که ابروی تو تبدیل به محراب دل من شده است.
هوش مصنوعی: ای دل و دیده، چرا به ستم بر من عاشق نگاه میکنی؟ من تنها به سمت تو مینگرم و دل در گروی تو دارم.
هوش مصنوعی: اگر ما خدا را با نوازش و محبت بپرستیم، چه اتفاقی میافتد؟ آن وقت از دهانی که پر از شیرینی است و لبهایی که دل را شاد میکنند، چه مواردی به ما میرسد؟
هوش مصنوعی: اگر نسیم بوی موهای تو را به دنیا بیاورد، دوباره دو جهان از عطر تو زنده خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای دلبر عزیزم، به خاطر غم عشق تو، شب و روز سرگردان و بیقرار شدهام، انگار که تنم در کوی تو گم شده است.
هوش مصنوعی: ای دوست، دل نازک مرا شگسته نکن، زیرا زیبایی قد و قامت تو به اندازه گیسوی تو دلربا و جذاب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهره شهر شد از غایت خوبی رویت
ای شده ترک فلک از دل و جان هندویت
هست رخسار تو یک ماه که در غره او
جلوه دادست دو عنبر ز هلال ابرویت
چشم بد دور که بستان ارم را گه حسن
[...]
خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت
روشن آن دیده که افتد نظرش بر رویت
صید آن مرغ شوم کو گذرد بر بامت
خاک آن باد شوم کو بمن آرد بویت
زلف هندوی تو باید که پریشان نشود
[...]
ای جهان را چو مه عید، مبارک رویت
عید صاحب نظران، طاق خم ابرویت
گیسوی تو، شب قدرست و درو، منزل روح
خود که داند به جهان، قدر شب گیسویت
گوشه ماه ز برقع بنما، تا چو هلال
[...]
اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت
هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت
گر بدانم که توان بر سر کویت بودن
تا توانم نروم جای دگر از کویت
سر من خاک رهت باد! که شاید روزی
[...]
مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت
دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
گوشهای گیرم و من بعد نیایم سویت
نکنم بار دگر یاد قد دلجویت
دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.