هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز
تا دمی درد دل خویش بگویم به تو باز
سر به گوش تو نهم حال جهان عرضه دهم
تا نظر بر من بیچاره کنی از سر ناز
سرّ عشق تو نخواهم که بگویم با کس
خاصه با باد صبا کاو نبود محرم راز
دور وصل تو چو عمرست شتابان چه کنم
چند نالم ز غم عشق تو شبهای دراز
چند پیش رخ مه پیکر تو جان جهان
همچو شمعی بود از هجر تو در سوز و گداز
چند گویم به لب آمد ز غمم جان عزیز
چند گویی به من خسته که با درد بساز
دل بیچاره ی من با غم عشقت چه کند
چون کبوتر نتواند که کند حمله به باز
مرغ جان من مسکین به هواداری تو
آن تواند که کند بر سر کویت پرواز
وا پس آ جان گرامی به تنم تا گویند
عمر بگذشت ولی جان به جهان آمد باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به عشق و درد دلش از تنهایی و دوری معشوقهاش میپردازد. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش سخن میگوید و ابراز میکند که چگونه این عشق او را در رنج و دلتنگی نگه داشته است. احساس ناتوانی در بیان درد او به دیگران و همچنین حسرت بر زمان از دست رفته و ارتباطات ناکافی با معشوق را نیز بازگو میکند. در نهایت، او به جدایی و ناتوانیاش در تحمل دوری عشقش اشاره میکند و امیدوار است که با او دوباره دیدار کند.
هوش مصنوعی: من به درازای عمر آرزو دارم که بتوانم دوباره دردی را که در دل دارم، با تو در میان بگذارم، همانطور که زلفهای زیبا دل را میرباید و جلب توجه میکند.
هوش مصنوعی: سرم را به گوش تو نزدیک میکنم و حال دل و دنیایم را برایت تعریف میکنم تا شاید با ناز و کرشمهات نگاهی به من بیچاره بیندازی.
هوش مصنوعی: راز محبت تو را با هیچکس نمیگویم، بهویژه با باد صبا که او هم محرم این اسرار نیست.
هوش مصنوعی: مدت زمان وصالت همانند عمر میگذرد و من در این لحظه چه کنم؟ بارها در شبهای طولانی از غم عشق تو ناله کردهام.
هوش مصنوعی: مدتی پیش، چهرهٔ زیبای تو برای جان جهان مانند شمعی میدرخشید و در غم فراق تو در آتش سوز و گداز بود.
هوش مصنوعی: به چه میزان از غم و اندوه خود بگویم؟ جان عزیزم در حال از بین رفتن است. چه فایدهای دارد که به من خسته بگویی با دردهای زندگی کنار بیایم؟
هوش مصنوعی: دل ناتوان من با غم عشق تو چه کند؟ مانند کبوترانی است که نمیتوانند به شکارچی حمله کنند.
هوش مصنوعی: پرنده روح من، در حالتی زار و بیچاره، تنها به خاطر عشق و محبت تو میتواند به سوی کوی تو پرواز کند.
هوش مصنوعی: ای جان گرامی، به تن من بازگرد تا بگویند عمر گذشت، اما جان دوباره به این دنیا آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد باد آن شب کان شمسه خوبان طراز
بطرب داشت مرا تا بگه بانگ نماز
من و او هر دو بحجره در و می مونس ما
باز کرده در شادی و در حجره فراز
گه بصحبت بر من با بر او بستی عهد
[...]
ای کهن گشته تن و دیده بسی نعمت و ناز
روز ناز تو گذشتهاست بدو نیز مناز
ناز دنیا گذرنده است و تو را گر بهشی
سزد ار هیچ نباشد به چنین ناز نیاز
گر بدان ناز تو را باز نیاز است امروز
[...]
نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز
ای بلنداختر نامآور، تا چند به کاخ
سوی باغ آی که آمد گه نوروز فراز
بوستان عود همیسوزد، تیمار بسوز
[...]
از غم هجر طراز همه خوبان طراز
زرد و باریکم و لرزانم چون تار طراز
به امید خبر یار و به طمع نظرش
به شبان سیه دیر و به روزان دراز
اگرم گوش بخارد نبرم دست به گوش
[...]
کره ای را که کسی نرم نکردست متاز
بجوانی و بزور و هنر خویش مناز
نه همه کار تودانی نه همه زورتراست
لنج پر باد مکن بیش و کتف بر مفراز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.