شکر و سپاس و حمد بی قیاس حضرت خالقی را جل جلاله و عم نواله که آدمی را به شرف نطق و فصاحت و کمال فضل و بلاغت بر دیگر مخلوقات تفاخر بخشید.
آن قادری که آدم خاکی سرشت را
مسجود ساکنان زوایای عرش کرد
مصوری که صور ابکار افکار بر صفحات ضمیر اولیالالباب کشید.
مقدسی که بیاراست دست قدرت او
مثال صورت جان را به احسن التقویم
حکیمی که گوشت پارهای به قوهٔ نطق کلید گنجینهٔ اسرار حکمت ساخت. کریمی که هر شخصی از آحاد کاینات و افراد ممکنات به لباس کرامتی خاص بیاراست ، گاه اعجاز عیسوی را در سخن طفل تعبیه کرد و گاه سبب نجات دنیوی و اخروی در کلام امییی به ودیعت نهاد.
چنین کس راست زیب پادشاهی
کس آگه نیست از سر الهی
و صلوات بی حد و تحیات بی عد بر روضهٔ زاهرهٔ طاهرهٔ تاج تارک انبیاء محمد مصطفی
خورشید آسمان شریعت که روزگار
در نوبت نبوت او گشت با نوا
علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات باد که صبح رسالت او صحن گیتی را از ظلمت ضلالت پاک کرد وآئینهٔ زنگآلود دلها به مصقل هدایت جلا داد و غفران فراوان و رضوان بی پایان بر جان و روان اصحاب و احباب او.
آن بلبلان سدره که از صیت صوتشان
بستان سرای دین محمد نوا گرفت
امّا بعد بر ضمیر ارباب خرد و اصحاب هنر پوشیده نیست که همگی همّت اهل عقل برآن مصروفست که از آثار وجود ایشان نشان رقمی بر روی ورق روزگار باقی ماند چون بواسطه مرور ایام گرد فراموشی بر چهرهٔ اثر آن مینشیند و طول زمان صورت آن از خاطر محو میکند لاجرم ناگزیر است از تمهید بنا، یادگاری که بعد از فنای جسم موجب بقای اسم باشد و نزد عقلا روشن است که اساس سخن به تندباد حوادث منهدم نگردد و نشان آن بر صفحهٔ ایام ثابت میباشد و نفیسترین جوهری است که موجب رضای خالق و خلایق ومخلص مجاز و حقایق میشود چنان که گفتهاند:
سخن از گنبد کبود آمد
ز آسمانها سخن فرود آمد
گوهری گر بدی ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
پس هیچ یادگاری ورای ترکیب نظمی یا ترتیب نثری نباشد.
که گر اهل دلی روزی بخواند
به آبش آتش دردی نشاند
وجود عاقل از وی پند گیرد
دل داناش آسانی پذیرد
بنا بر این مقدمات، چون این ضعیفه جهان بنت مسعود شاه ، به واسطهٔ دست تطاول روزگار پای قناعت در دامن عافیت کشیده روی دل در کعبهٔ فراغت آورد و این بیت شعار خود ساخت :
وحدت گزین و همدمی از دوستان مجوی
تنها نشین و محرمی از دودمان مخواه
در هر صورت که روی می نمود فکری زیاد میشد. خاطر را، گاه گاه قطعهای چون حال عاشقان بیسامان و چون ضمیر مشتاقان پریشان و چون دل اهل نظر شکسته و مانند امید ارباب هوس بر بیحاصلی بسته در عین ملالتی که تصاریف لیل و نهار روی می نمود از برای مشغولی خاطر املا میکرد و حقیقتی به لباس مجاز بر میآورد و به آب اظهار وصفالحالی آتش غصهٔ ایام را تسکین میداد و هر چند جمعی که بواسطهٔ قصور همت در ملاحظهٔ صورت آن باز مانند و به حسب قلت استعداد نقاب از چهرهٔ مقصود آن گشودن نتوانند، هر آینه این غرایب از قبیل معایب شمرند.
هر چشم به خورشید نیارد نگریست
هر قطره به دریا نتواند پیوست
اما نزد محققان دقیقهشناس و مدققان مستوی قیاس صورت آن حال و عاری آن مقال معین و مبین آید که غرض از کلام معانی ظاهر نیست بلکه مقصود کلی فهم سرایر است و ایراد دقایق مجازات سواد ارشاد حقایق حالات است که : المجازُ قنطرة الحقیقة و نزد ارباب علم و خداوندان عقل و ادب واضح و لایح باشد که اگر شعر فضیلتی خاص و منقبتی بر خواص نبودی صحابهٔ کبار و علمای نامدار رضوان الله علیهم اجمعین در طلب آن مساعی مشکور و اجتهاد موفور به تقدم نرسانیدندی، اما چون تا غایت بواسطهٔ قلت و ندرت مخدرات و خواتین عجم کمتر در این مشهود شد این ضعیفه نیز به حسب تقلید شهرت این قسم نوع نقصی تصور میکرد و عظیم از آن مجتنب و محترز میبود اما به تواتر و توالی معلوم و مفهوم گشت که کبرای خواتین و مخدرات نسوان، هم در عرب و هم در عجم به این فن موسوم شدهاند چه اگر مَنهی بودی جگرگوشهٔ حضرت رسالت، ماه خورشید رایت ، دُرّ درج عصمت، خاتون قیامت فاطمهٔ زهرا رضی الله عنهما تلفظ نفرمودی به اشعار از جمله این بیت از آن حضرت با عظمت است :
اِنَّ النساء ریاحینٌ خُلِقنَ لکُم
وکُلکُم تَشتهی شمَّ الرّیاحینِ
و تمام خواتین عرب شعر فرمودهاند و در عجم عایشه مقریّه که به اتفاق از سالکان راه دین و طایران طریقهٔ یقین است خود را به قسم شعر مشهور فرموده و این دو رباعی از آن اوست:
از وصل تو گر بر خورمی نیکستی
ار تیر تو را در خورمی نیکستی
این خود چه محال است که من در تو رسم
در خاطرت ار بگذرمی نیکستی
***
عمریست که با غم تو در ساختهام
پنهان ز تو با تو عشقها باختهام
زآن با تو نگفتهام که هرگز خود را
شایستهٔ حضرت تو نشناختهام
و دیگر خواتین عجم مثل پادشاه خاتون و قتلغشاه خاتون وغیرهنّ هر یک به حسب استعداد در این میدان اسب هوس را جولان دادهاند. این ضعیفه نیز اقتدا به ایشان نموده ملتزم این جسارت گشت. اگر چه گفتهاند:
حدیث نظم کار هر کسی نیست
متاع شعر بار هر کسی نیست
سخن را دستگاه فضل باید
سخن بی عون دانش بر نیاید
مأمول و امیدوار از کرم عمیم و الطاف جسیم جمهور اهل علم و ادب و جملهٔ ارباب عقل و ادب چنان است که چون قلت بضاعت و خفت استطاعت این ضعیفه معلوم دارند بی شایبهٔ غرض و دافعهٔ عرض به عین عنایت ملحوظ فرموده چون بر غث و سمین و نیک و بد این مبتّرات اطلاع یابند به آنچه ممکن است تشریف اصلاح ارزانی فرموده این ضعیفه را در مزلّت اقدام مأخوذ نگردانند.
اگر سهویست آن را در پذیرند
بزرگان خرده بر خردان نگیرند
ای مطرب عشق ساز بنواز
گو چنگ بنال و نی فغان کن
ای دوست ز اشتیاق مردیم
روزی گذری به عاشقان کن
ای مونس خاطر غریبان
رحمی به غریب ناتوان کن
ای باد به پیش یار دلبند
رمزی ز نیاز من بیان کن
گو بهر ثواب آن جهانی
آخر نظری بدین جهان کن
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
یکباره بگشت بر من احوال
نی جاه به ما بماند و نه مال
زین پیش عزیز خلق بودیم
همخانه بخت و یار و اقبال
بسته کمر غلامی یار
سیمین بدنان عنبرین خال
بی رخصت ما همای دولت
در اوج جهان نزد پر و بال
و اکنون به غم تو مبتلاییم
روز و شب و هفته و مه و سال
شوق تو مرا همی گدازد
در بوته آرزو و آمال
احوال من از غمت خرابست
فی الجمله بهر طریق و هر حال
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
ای روی تو صبح و زلف تو شام
ای هجر تو سنگ و جان ما جام
بازآ که ز تلخی فراقت
نه صبر بماندم و نه آرام
از جسم ملول گشته ارواح
وز روح به جان رسیده اجسام
هر شب دهدم غم تو جامی
از زهر فراق کاین بیاشام
گشتیم به جستجوی وصلت
در هر طرفی سنین و اعوام
شیرینی شربت وصالت
چون می نرسد به کام ناکام
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
ای یار عزیز و ناگزیرم
ای پشت و پناه و دستگیرم
دریاب که عمرهاست تا من
در قید محبتت اسیرم
رحم آر به حال زارم آخر
ای مونس خاطر فقیرم
از دل همه نقشها ستردم
نقش تو نرفت از ضمیرم
هر چند که پند می دهندم
در عشق رخت نمی پذیرم
من دل ز جهان و هرچه در اوست
برگیرم و از تو برنگیرم
از وصل تو بر نمی کنم دل
ای جان و جهان و تا بمیرم
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش خداوند و نعمتهای او پرداخته و به اهمیت سخنوری و ادبیات اشاره دارد. نویسنده بر این باور است که آدمی به دلیل تواناییهای بینظیر خود در نطق و ادبیات از دیگر مخلوقات برتر است. همچنین او به تعریف و تحسین پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، و نقشی که در هدایت بشر داشته است، میپردازد.
نویسنده همچنین به شعر و ادبیات زنان در تاریخ اشاره میکند و از اشعار آنان ذکر میکند. در نهایت، او به احساسات و عواطف عاشقانه پرداخته و نشان میدهد که عشق و محبت به معشوق چگونه بر زندگی انسان تأثیر میگذارد.
به طور کلی، متن به تمجید از خداوند، پیامبر و هنر شعر و ادبیات و همچنین عمق احساسات انسانی در عشق و ارتباط با دیگران میپردازد.
هوش مصنوعی: سپاس و ستایش بیاندازه به حضرت خالقی که آدمی را به خاطر قدرت بیان و سخنوری و فضیلت و بلاغت بر دیگر مخلوقات برتری بخشیده است.
هوش مصنوعی: خدای قادر و توانا که انسان را از خاک آفرید و او را مورد احترام و سجده ساکنان عرش قرار داد.
هوش مصنوعی: تصویری که اندیشهها و افکار ناب را بر روی صفحهی ذهنهای پاک و دریافتکننده ترسیم کرد.
هوش مصنوعی: آفرینش زیبا و با دقتی که خداوند انجام داده، مانند تصویری از جان انسان است که در بهترین و دقیقترین حالت خود ساخته شده است.
هوش مصنوعی: حکیم و دانشمندی وجود دارد که با کلام خود، رازهای عمیق حکمت را فاش میسازد. او شخصی بزرگوار است که همه موجودات و افراد را با نعمتهای خاصی زینت بخشیده است. گاهی معجزات عیسوی را در سخنان یک کودک نهفته کرده و گاهی هم راه نجات دنیوی و آخرتی را در کلمات ساده و بیپیرایه قرار داده است.
هوش مصنوعی: این شخص شایسته مقام پادشاهی است، اما هیچکس از دلیل الهی و رازهای آن خبر ندارد.
هوش مصنوعی: و درود و سلام بینهایت و تحیات فراوان بر مقبرهی زنی پاک و بزرگوار که تاج سر پیامبران، محمد مصطفی، است.
هوش مصنوعی: خورشید آسمان شریعت، که در دوران نبوت او، با نوا و آهنگی خاص روشن شد و درخشید.
هوش مصنوعی: بهترین دعاها و کاملترین سلامها بر او باد که صبح رسالت او، جهان را از تاریکی گمراهی پاک کرد و دلهای زنگزده را به نور هدایت روشن ساخت. همچنین، رحمتهای فراوان و خوشنودی بیپایان خداوند بر جان و روح دوستان و همراهان او نازل شود.
هوش مصنوعی: بلبلان درخت سدره، به خاطر آواز زیبایشان، باغ و خانه دین محمد را پر از نغمه و سرور کردند.
هوش مصنوعی: اما به طور کلی، افرادی که به هنر و علم علاقه دارند، تلاش میکنند آثار و نشانههایی از خود بر جای بگذارند تا در گذر زمان فراموش نشوند. زیرا با گذشت زمان، اثرات و یادها ممکن است به فراموشی سپرده شوند و از یاد بروند. بنابراین، ضروری است که قدمهایی بردارند تا یادگارهایی ایجاد کنند که بعد از رفتنشان، نام و یاد آنها باقی بماند. این موضوع برای فرزانهها روشن است که صحبتهای ارزشمند به باد فراموشی سپرده نمیشوند و نشانههای آن همچنان در تاریخ باقی میماند. این آثار، گوهری گرانبها هستند که هم خالق و هم مخلوق را راضی میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به آن است که موضوع مورد بحث از آسمان و فضای معنوی و عالی نشأت میگیرد، مانند گنبد آسمانی که نماد عوالم بالاست و پیامی مهم از آنجا به زمین منتقل میشود.
هوش مصنوعی: اگر جواهری در سخنان نداری، بهتر است که سکوت کنی و به جای گفتن، در عمل خود را نشان دهی.
هوش مصنوعی: پس هیچ نشانهای نباید فراتر از ترکیب نظم یا ترتیب نثر وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی دارای دل و احساس باشد، هنگامی که به عشق یا احساسی عمیق فکر کند، میتواند گرما و آتش درد را در میان آب احساس کند. این به معنای آن است که عشق و احساسات میتوانند تأثیر عمیقی بر روح و جان انسان بگذارند.
هوش مصنوعی: آدم عاقل از رفتار و سخنان او درس میگیرد و دل آگاه نیز به راحتی پذیرا میشود.
هوش مصنوعی: با توجه به این مقدمات، چون این زن ضعیف، دختر مسعود شاه، به دلیل سختیهای زمان، به زندگی ساده و قناعت رو آورده و در کعبهٔ آرامش قلب خود قرار داده است، این شعر را به عنوان شعار خود انتخاب کرده است:
هوش مصنوعی: به همنشینی با دوستان و آشنایان بپرداز، اما بهتر است که وحدت و یگانگی را انتخاب کنی و از تنهایی نترسی. نیازی به ارتباط ویژه با خانواده یا خویشاوندان نیست.
هوش مصنوعی: هر زمانی که چیزی به ذهن میآمد، افکار زیادی شکل میگرفت. گاهی این افکار شبیه به حال عاشقانی بیقرار، ذهنی پریشان و دلهایی شکسته بودند، و مانند امیدی بیفرجام برای علاقهمندان، در عین خستگی که روز و شب در حال تغییر بودند، به فکر مشغول میشدند. این افکار حقیقتی را در لباس خیال به نمایش میگذاشتند و با آب و تاب توصیفاتی از حال و روزی که در آن غصههایی از روزگار وجود داشت، آرامش میبخشیدند. هرچند برخی افراد به دلیل نداشتن توانایی لازم نمیتوانستند آن چهرهی مقصود را به خوبی درک کنند و فقط متوجه عیبهای آن میشدند.
هوش مصنوعی: هر چشمی نمیتواند به خورشید نگاه کند و هر قطرهای نمیتواند به دریا متصل شود.
هوش مصنوعی: محققان و دانشمندان در بحثهای خود به دنبال فهم عمیقتر مفاهیم هستند و بر این باورند که هدف از گفتگوها صرفاً بیان معانی ظاهری نیست، بلکه درک دقیق و کلی از معانی نهفته اهمیت دارد. این افراد معتقدند که استفاده از مجاز و تشبیه، وسیلهای برای درک حقایق عمیقتر است. اگر شعرها و ادبیات ارزش خاصی نداشت، دانشمندان و مفسران بزرگ در پی آن نمیرفتند. اما به دلیل کمبود نمونههای خوب و مناسب از زنان در ادبیات، برخی افراد به اشتباه فکر میکردند که این موضوع نقصی دارد. با این حال، معلوم شده که زنان در هر دو فرهنگ عربی و غیرعربی به این هنر و ادبیات مشغول بودهاند. به عنوان مثال، خانم فاطمه زهرا، دختر پیامبر اسلام، با اشعار و بیان زیبایش به این موضوع اشاره کرده است.
هوش مصنوعی: زنان گلهایی هستند که برای شما خلق شدهاند و هر یک از شما خواهان بوییدن عطر گلهاست.
هوش مصنوعی: تمام زنان عرب شعر سرودهاند و در میان عجم، عایشه مقریه که به عنوان یکی از سالکان راه دین و از پیروان واقعی یقین شناخته میشود، خود را به شعر مشهور کرده است. این دو رباعی از آثار اوست:
هوش مصنوعی: اگر به وصالت برسم، خوب است؛ اما اگر تیر عشق تو به قلبم اصابت کند، باز هم خوب است.
هوش مصنوعی: این چه امر عجیبی است که من در ذهن تو نقش ببندم، اگر از یادم بروی، نیکو خواهی بود.
هوش مصنوعی: سالهاست که به خاطر غم تو زندگی کردهام و در حالی که تو از این موضوع خبر نداری، عشقهای زیادی را به خاطر تو از دست دادهام.
هوش مصنوعی: من به همین دلیل هرگز به تو نگفتهام که خود را لیاقت حضورت نمیدانم.
هوش مصنوعی: زنان دیگری هم مانند پادشاه خاتون و قتلغشاه خاتون و دیگران، هر یک به اندازه قابلیتهایشان در این عرصه فعالیت کردهاند. این زن نیز از آنها الگو گرفته و جرأت کرده تا وارد این میدان شود. با اینکه گفته شده است...
هوش مصنوعی: نظم و شاعرانه سرودن کار هر کسی نیست و این هنر ارزشمند، برای هر فردی مناسب نیست.
هوش مصنوعی: برای بیان یک سخن والا و ارزشمند، باید از دانش و فضیلت بهرهمند بود، زیرا بدون کمک و دانش، قادر به بیان موضوعات عمیق و مهم نخواهیم بود.
هوش مصنوعی: امیدوارم که بزرگان و اهل دانش و ادب با لطف و توجه خاصی که دارند، به وضعیت من که از نظر توانایی و امکانات محدود هستم، توجه کنند. بدون اینکه هیچ منظوری داشته باشند یا قصد تحقیر من را داشته باشند، وقتی از کارهای خوب و بد من مطلع شوند، لطف کنند و به من کمک کنند تا در مسیر بهبود و پیشرفت قرار بگیرم و مرا در تلاشهایم تنها نگذارند.
هوش مصنوعی: اگر بزرگان خطایی کوچک را ببینند، آن را بپذیرند و به خاطر آن به خردمندان ایراد نگیرند.
هوش مصنوعی: ای نوازنده عشق، ساز خود را به صدا درآور و با چنگ ناله کن و نی را به فریاد بکش.
هوش مصنوعی: ای دوست، به خاطر اشتیاقی که داریم، روزی به ما سر بزن و در جمع عاشقان شرکت کن.
هوش مصنوعی: ای همدم دلتنگیهای بیخانمانها، به غریب و ناتوانی، رحم کن و به او یاری برسان.
هوش مصنوعی: ای باد، به نزد محبوبم برو و از دل تنگی و نیاز من چیزی بگو.
هوش مصنوعی: به خاطر پاداش و ثواب دنیای بعد، نگاهی به این دنیای کنونی بینداز.
هوش مصنوعی: در کوی تو کسی مانند من وجود دارد که عاشق وصال توست و دلش میخواهد تو به حال او نگاهی بیندازی.
هوش مصنوعی: ناگهان حال من تغییر کرد، نه مقامی برای من باقی ماند و نه ثروتی.
هوش مصنوعی: ما تا به حال درمیان دوستان و یاران محبوب بودهایم و با شانس و اقبال خوب زندگی کردهایم.
هوش مصنوعی: کمر غلامی که به یار زیبا و خوشبوی خود اشاره دارد، به شکل خاصی بسته شده است. این موضوع نشاندهندهی عشق و ارادت عمیق به اوست، و همچنین به زیبایی و جذابیتی که ناشی از خال عنبرینی اوست، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بدون نیاز به اجازه و رخصت ما، خوشبختی و کامیابی در اوج جهانی به ما نزدیک میشود و به سمتمان میآید. به عبارتی، موفقیت و سعادت به گونهای است که با وجود ما و بدون توجه به خواستههای ما، در حال ظهور است.
هوش مصنوعی: در حال حاضر ما همواره در اندوه تو هستیم، چه روزها و چه شبها، چه هفتهها و چه ماهها و چه سالها.
هوش مصنوعی: عشق و desire تو مرا مانند فلز در کورهای از آرزوها و خواستهها ذوب میکند.
هوش مصنوعی: حال من به خاطر غمت خراب است، به هر شکل و در هر شرایطی.
هوش مصنوعی: در کوی تو کسی که عاشق وصال توست، در پی آن است که حالش را ببینی.
هوش مصنوعی: ای چهرهات مانند سپیدهدم و موهایت چون غروب است، این جداییات همچون سنگی سنگین بر دل ماست و جان ما همچون جامی پر از درد و رنج است.
هوش مصنوعی: برگرد که از بار غم دوریات، نه نیروی صبوری برایم مانده و نه آرامشی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ارواح از وجود جسمی خسته و دلزده شدهاند و برعکس، اجسام از روحی که به آنها جان میدهد، به شدت بهرهمند هستند. به عبارتی دیگر، روح و جسم هر یک در وضعیت خاص خود، خواستهها و احساسات متفاوتی دارند.
هوش مصنوعی: هر شب به یاد تو، جرعهای از تلخی جدایی مینوشم که زهر است.
هوش مصنوعی: ما در پی یافتن وصل و محبتی هستیم و در این راه به هر سمتی رفتیم، سالها و ادوار مختلف را پشت سر گذاشتیم.
هوش مصنوعی: هنگامی که طعم شیرین وصالت به چشم ناکام نمیرسد.
هوش مصنوعی: در خیابان تو، کسی هست که خواهان وصال و رسیدن به توست؛ او امیدوار است که به حال او نگاهی بیندازی.
هوش مصنوعی: ای دوست گرانقدر و不可جایگزین من، تو پشتیبان و کمککنندهام هستی.
هوش مصنوعی: بدان که سالهاست که من در بند عشق تو هستم.
هوش مصنوعی: لطفاً به حال ناچیز و رنجور من رحم کن، ای تنها همراه و مونس دل خالی و بینوا.
هوش مصنوعی: از دل و ذهنم تمام تصاویر و یادها را پاک کردم، اما تصویر تو از خاطرم نرفته است.
هوش مصنوعی: هرچند که دیگران در مورد عشق تو نصیحت میکنند و راهنمایی میکنند، اما من به این توصیهها گوش نمیدهم و همچنان به احساسات خود ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: من از تمام چیزهای دنیا و هر آنچه که در آن است، دل میکنم و فقط از تو دل نمیکَنم.
هوش مصنوعی: من دل را از وصال تو نمیبرم، ای جان و جهان، و تا زمانی که زندهام، این احساس را حفظ میکنم.
هوش مصنوعی: در محله تو، کسی که خواهان وصال و ارتباط با توست، امیدوار است که به حال او توجهی کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بدی گوهری ورای سخن
آن فرود آمدی بجای سخن
همین شعر » بیت ۱۳
گوهری گر بدی ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
همین شعر » بیت ۱۳
گوهری گر بدی ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
گر بدی گوهری ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.