من به بوی سر زلفت نگرانی دارم
با لب لعل تو آمیزش جانی دارم
حال دل با همه کس راست نمی یارم گفت
زآنکه با گوش تو من راز نهانی دارم
سر فرو ناورم ای دوست به کون و به مکان
زآنکه از لطف خدا تاج کیانی دارم
بیش از این سرمکش از بنده تو ای سرو روان
مهر دل با رخت ای یار تو دانی دارم
گفتم از دست تو ای شوخ جفاجو روزی
دل خود باز ستانم که ضمانی دارم
بیش از این بار غم هجر منه بر جانم
هیچ دانی که به هجرانت توانی دارم
گرچه هیچم عملی نیست نباشم نومید
زانکه در طبع جهان جوهر کانی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم
گشته ام پیر، ولی عشق جوانی دارم
چاره ساز دل و جان همه بیمارانی
چاره ای ساز، که من هم دل و جانی دارم
کاش! چون لاله، دل تنگ مرا بشکافی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.