جان اگر هست یقین درخورت ای آب حیات
ای دو صد جان و جهان باد فدای کف پات
دل ز ما بردی و جان نیز طلب می داری
گر کنی میل بدین خیر چه به زین درجات
گر گرفتار شب ظلمت هجران شده ام
نیست بر صبح وصال توأم امّید نجات
بیش از اینم به جفا از بر خود دور مکن
که مرا هست بسی با تو ره از چند جهات
گر دهی از لب شیرین خودم بوسی چند
چه شود حسن رخ خوب تو را هست زکات
بر سر ما قدمی نه ز سر لطف دمی
زآنکه نقصان نبود سرو سمن بوی ز مات
با طبیب دل پر درد بگفتم حالم
گفت جز وصل دلارام نیابیم دوات
گفتمش شربت نوشی بنویسم به لبت
گفت آخر چه کنم چون نه به دستست دوات
گر کنی میل سوی ما به نثار قدمت
سر و زر را چه محل هر دو جهان باد فدات
در شب عید رخت هر دو جهان کرده فدا
همه شب نعره زنانیم به کوه عرفات
گر گریبان وصال تو بیاریم به کف
ندهم دامنت از دست به روز عرصات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و اشتیاقی عمیق اشاره میکند. او به معشوق خود، که نماد حیات و زندگی است، ابراز نیاز و طلب میکند و از دوری و فقدان او مینالید. شاعر از جفا و سختیهای هجران شکایت کرده و به امید وصال میسوزد. او تاکید میکند که حتی با وجود تمام رنجها، دلش هنوز به معشوق وابسته است و هر چیزی از زیبایی معشوق را فدای او میکند. در نهایت، عشق را به اندازهای ارزشمند میداند که حاضر است تمام هستیاش را در راه وصال او فدای کند و در شب عید نیز به یاد او ناله سر میدهد.
هوش مصنوعی: اگر جان وجود دارد، یقیناً ارزشش را دارد ای آب حیات؛ ای جانها و جهانی که به پای تو فدای میشود.
هوش مصنوعی: دل را از ما گرفتی و حالا جانم را هم میخواهی. اگر بخواهی که به این خوبیهای دنیا تمایل داشته باشی، پس این درجات چه چیزی به تو خواهد افزود؟
هوش مصنوعی: اگر در شب تاریک و ظلمانی جدایی گرفتار شدهام، اما امیدی برای نجات در صبحی که به وصال تو میرسد، ندارم.
هوش مصنوعی: لطفاً بیشتر از این با بیاعتنایی و ظلم از من فاصله نگیر، زیرا من از جهات مختلف با تو ارتباط زیادی دارم.
هوش مصنوعی: اگر چند بوسه از لب شیرینت به من بدهی، چه اتفاقی میافتد؟ زیبایی چهره خوب تو، مانند زکات است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زندگی ما، نشانههایی از لطف و محبت وجود دارد. زیرا تمام زیباییهای طبیعی و روحانی که ما تجربه می کنیم، حاصل وجود و حضور نیروهای مثبت و بینقص است. در واقع، این زیباییها، نشاندهندهی وجود عشق و زیبایی در اطراف ما هستند و نشاندهندهی این است که هیچ چیزی در این دنیا بیعلت و بیهدف نیست.
هوش مصنوعی: با دکتر دل پر درد خود از حال و روزم صحبت کردم. او گفت که برای خوب شدن و آرامش، جز وصل و نزدیکی به محبوب، چیزی دیگری پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: به او گفتم که بنویسم نوشیدنی برایت، اما او گفت: حالا چه کنیم که دوات در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: اگر به ما محبت کنی و قدمت را نثار ما کنی، سر و زر (جان و مال) چه ارزشی دارند؟ هر دو جهان برای تو فدای این محبتات باد.
هوش مصنوعی: در شب عید، برای دو جهان خود را فدای عشق کردهایم و تمام شب با صدای بلند در کوه عرفات به فریاد زدن مشغول هستیم.
هوش مصنوعی: اگر هم تو را به دست بیاورم، هرگز اجازه نمیدهم دامن تو از دستم برود، حتی در روز محشر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به عدل تو جهان یافته از جور نجات
دولت و ملک ملک را زبقای تو ثبات
گر بنازند وزیران کُفات از تو سزد
زانکه هم شمس وزیرانی و هم صدر کفات
آن وزیری تو که از بعد رسول قُرَشی
[...]
دوستان با جگرِ تشنه رسید آب حیات
کوریِ مدّعیان را به محمّد صلوات
شکرِ حق را که نمردیم و رسیدیم به کام
عاقبت هم اثری روی نمود از دعوات
ما به فروسِ ملاقات رسیدیم و حسود
[...]
تا قلندر نشوی راه نیابی به نجات
در سیاهی شو، اگر میطلبی آب حیات
موی بتراش و کفن ساز تنت را از موی
تا درین عرصه نگردی تو بهر مویی مات
به یلک هر دو جهان را یله کن، تا چو یلان
[...]
ای مرا خاک کف پای تو چون آبحیات
در هوای توام از آتش غم نیست نجات
بر رخ همچو مهت نیل صبوحی که کشید
که مرا دیده شد از حسرت او عین فرات
دایه حسن لب لعل شکر بار ترا
[...]
دلبرا چشمه نوشت ببرد آب حیات
بشکر خنده لعلت برود آب نبات
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.