در چشم ما خیال سهی سرو بس خوشست
قد صنوبرش بر ما خوب و دلکشست
بر یاد آن دو روی چو گلنار و لعل لب
همچون سپند جان جهانی بر آتشست
آن ترک نیمه مست چه خوردست گوییا
کز باده هر دو نرگس او مست و سر خوشست
زلف تو را چه بود که از باد صبحدم
دایم چو خاطر من مسکین مشوّش است
ما سر نهاده در قدم آن صنم به راه
سرو قدش کشیده به هر جا و سرکشست
روزی ز زلف دوست نسیمی به دل رسید
جان جهان هنوز از آن بوی در غشست
از دست روز هجر تو این نور چشم من
دست دلم ز خون دو دیده منقّشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق میپردازد. شاعر از قد بلند و دلکش او، همچنین از عطر و یاد او سخن میگوید که به دل او نشسته است. توصیفاتی دربارهی چشمها و زلفهای معشوق به تصویر کشیده میشود که باعث سرمستی و شگفتی شاعر میشود. همچنین، شاعر از درد فراق و یاد معشوق حرف میزند و احساست عمیق خود را از دوری و آرزو برای وصال بیان میکند. به طور کلی، شعر احساسات عاشقانه، زیبایی، و سودایی دربارهی معشوق را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: در نظر ما، خیالی زیبا مثل سرو، بسیار دلنشین است و قد بلندی که مانند صنوبر دارد، برای ما خوشایند و جذاب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به یاد آن دو چهره که مانند گل سرخ و لعل هستند، لبهایی که مانند سپند (مادهی معطر) دل را میسوزانند و جان جهانی را به آتش کشیدهاند.
هوش مصنوعی: آن جوان خوشچهره و نیمه مست چنان به نظر میرسد که انگار از شراب نوشیده و به همین خاطر چشمان زیبا و گیراش نیز مست و شاداب به نظر میآید.
هوش مصنوعی: زلف تو چه ویژگیای دارد که همواره مانند خیال پریشان من تحت تاثیر نسیم صبحگاهی است؟
هوش مصنوعی: ما که سر به پای آن معشوق گذاردهایم، مانند درختی با قامت بلند، در هر جا به خاطر زیبایی او سر به زیر داریم و در هر گوشهای به عشق او سرگردانیم.
هوش مصنوعی: روزی نسیمی از زلف دوست به دل رسید که هنوز جان جهان تحت تأثیر آن بوی خوش است و در حال غش رفتن است.
هوش مصنوعی: در روزهای جدایی تو، چشمانم نور خود را از دست دادهاند و دل من از اشکهای دو چشمانم پر از حسرت و رنج شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.