گنجور

 
حافظ اوحدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از اوحدی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴ :: اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰

    حافظ (بیت ۱): ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست - آیینه به دست و روی خود می‌آراست

    اوحدی (بیت ۱): قدش به درخت سرو می‌ماند راست - زلفش به رسن، که پای بند دل ماست

  2. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷ :: اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - وله روح‌الله روحه

    حافظ (بیت ۹): مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد - که این عجوز، عروس هزاردامادست

    اوحدی (بیت ۱۱): مده به شاهد دنیا عنان دل، زنهار! - که این عجوزه عروس هزار دامادست

  3. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹ :: اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

    حافظ (بیت ۷): تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است - جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟

    اوحدی (بیت ۵): شهریان را به غریبان نظری باشد و من - دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟

  4. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸ :: اوحدی » دیوان اشعار » مربع

    حافظ (بیت ۱): آن کس که به دست جام دارد - سلطانی جم مدام دارد

    اوحدی (بیت ۱۴): آواز دهید، تا ببینند - صوفی که به دست جام دارد

  5. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴ :: اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴

    حافظ (بیت ۶): چشم من در ره این قافله راه بماند - تا به گوش دلم آواز درا بازآمد

    اوحدی (بیت ۶): پی همراهی این قافله بودم عمری - تا به گوش دلم آواز درایی برسید

  6. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸ :: اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۶

    حافظ (بیت ۸): به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت - که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

    اوحدی (بیت ۱۱): به کجا برم شکایت؟ بکه گویم این حکایت؟ - که تو شمع جمع و آنگه دل اوحدی گدازی

  7. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳ :: اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷

    حافظ (بیت ۷): هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود - نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز

    اوحدی (بیت ۷): هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود - نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:من با کمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست


    اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:در کارگه غیب چو نقاش نخست - جویندهٔ نقش خویشتن را می‌جست


  2. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:در سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودازده را کار بساز


    اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:چون دوستی روی تو ورزم به نیاز - مگذار به دست دشمن دونم باز

    اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:کردند دگر نگاربندان از ناز - در دست تو دستوانه از مشک طراز

    اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:گر جور کنی نیاورم دل ز تو باز - ور ناز کنی به جان پذیرم ز تو ناز


  3. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:قسّام بهشت و دوزخ آن عقده‌گشای - ما را نگذارد که درآییم ز پای


    اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵:آب ار چه به هر گوشه کند جنبش و رای - بر صحن سرایت به سر آمد، نه به پای


  4. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷:به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق - به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بی‌بنیاد - زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد

    حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:غزل‌سرایی حافظ بدان رسید که چرخ - نوای زهره به رامشگری بهشت از یاد


    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - وله علیه الرحمه:نگفتمت که: منه دل برین خراب آباد؟ - که بر کف تو نخواهد شد این خراب آباد


  5. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱:به سمع خواجه رسان ای ندیم وقت‌شناس - به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:دلی که با سر زلف تو آشنا باشد - گمان مبر که ز خاک درت جدا باشد


  6. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۶:ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست - آرزو می‌بخشد و اسرار می‌دارد نگاه


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰:چون همه ملک وجود خانهٔ شاهست و شاه - راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟


  7. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۹:به من سلام فرستاد دوستی امروز - که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی - خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۵:دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی - ز حسن طلعت این دلبران یغمایی


  8. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا - گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را


  9. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:می‌دمد صبح و کِلِّه بست سحاب - الصَبوح الصَبوح یا اصحاب


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:نیست در آبگینه آتش و آب - باده‌شان رنگ می‌دهد، دریاب


  10. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست - مرا فِتاد دل از ره، تو را چه اُفتادست؟

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست - بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست


    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - وله روح‌الله روحه:مباش بندهٔ آن کز غم تو آزادست - غمش مخور، که به غم خوردن تو دلشادست


  11. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ - ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟


    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - وله فی‌طلب الحقایق:این چرخ گرد گرد کواکب نگار چیست؟ - وین اختر ستیزه گر کینه کار چیست؟


  12. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت - ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:در فراق تو مرا هیچ نه خوردست و نه خفت - تا تو بازآیی از آنجا که نمی‌یارم گفت


  13. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت - گر نکته‌دانِ عشقی بشنو تو این حکایت


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:بد میکنند مردم زان بی‌وفا حکایت - وانگه رسیده ما را دل دوستی به غایت


  14. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:اگر به مذهبِ تو خونِ عاشق است مُباح - صلاحِ ما همه آن است کان تو راست صلاح

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۳:ببین هلالِ محرّم بخواه ساغر راح - که ماه اَمن و اَمان است و سال صلح و صلاح


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح - بیا، که زنده به بوی تو می‌شوند ارواح


  15. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:آن کس که به دست، جام دارد - سلطانیِ جَم، مُدام دارد


    اوحدی » دیوان اشعار » مربع:آن سرو سهی چه نام دارد؟ - کان قامت خوش خرام دارد


  16. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد - بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّه‌باز کرد


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد - دل را لبش ز تنگ شکر بی‌نیاز کرد


  17. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد - ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:چو میل او کنم، از من به عشوه بگریزد - دگر چو روی به پیچم به من در آویزد


  18. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰:کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند - بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:چون ز بغداد و لب دجله دلم یاد کند - دامنم را چو لب دجلهٔ بغداد کند


  19. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند - خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:قلندران تهی سر کلاه دارانند - به ترک یار بگفتند و بربارانند


  20. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود - وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۲:عشقت نه سرسری‌ست که از دل به در شود - مهرت نه عارضی‌ست که جای دگر شود


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:گفتم: که: بی‌وصال تو ما را به سر شود - گر صبر صبر ماست عجب دارم ار شود

    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - وله فی النصیحه:روزی قرار و قاعدهٔ ما دگر شود - وین باد و بارنامه ز سرها بدر شود


  21. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:دیگر ز شاخِ سروِ سَهی بلبلِ صبور - گلبانگ زد که چشمِ بد از رویِ گُل به دور


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور - آمد شتر به منزل لیلی، مکن عبور


  22. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز - ز رویِ صدق و صفا گشته با دلم دَمساز

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز - چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳:صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:منم غریب دیار تو، ای غریب‌نواز - دمی به حال غریب دیار خود پرداز

    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - وله رحمةالله علیه:میان کار فروبند و کار راه بساز - که کار سخت مخوفست و راه نیک دراز


  23. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷:ای صبا گر بُگذری بر ساحلِ رودِ اَرَس - بوسه زن بر خاکِ آن وادی و مُشکین کُن نَفَس


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس - هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس


  24. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:شرابِ تلخ می‌خواهم که مردافکن بُوَد زورش - که تا یک دَم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش - که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش


  25. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳:سحر ز هاتفِ غیبم رسید مژده به گوش - که دورِ شاه شجاع است، مِی دلیر بنوش


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش - شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش


  26. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:در عهدِ پادشاهِ خطابخشِ جُرم پوش - حافظ قَرابه کَش شد و مفتی پیاله نوش


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش - فردا طلب مرا به سر کوی می‌فروش


  27. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:مرحبا طایرِ فَرُّخ پِیِ فرخنده پیام - خیرِ مقدم چه خبر؟ دوست کجا؟ راه کدام؟


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹:من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام - گو: به دشنام ز من یاد کن از لب، که تمام


  28. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:بُشری اِذِ السَّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم - لِلّهِ حمدُ مُعتَرِفٍ غایةَ النِّعَم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶:گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم - روزی به دستگیری ما رنجه کن قدم


  29. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم - ناز بنیاد مکن تا نکَنی بنیادم

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم - بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم - خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟


  30. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴:گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم - همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸:من همان داغ محبت که تو دیدی دارم - هم چنان در هوست زرد وز عشقت زارم


  31. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟ - لطف‌ها می‌کنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:همه کامیم برآید، چو در آیی ز درم - که مرید توام و نیست مراد دگرم


  32. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:جوزا سَحَر نهادْ حمایل برابرم - یعنی غلامِ شاهم و سوگند می‌خورم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:عمریست تا ز دست غمت جامه می‌درم - دستم بگیر، تا مگر از عمر برخورم


  33. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم - تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سِپُرَم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸:به یک نظر چو ببردی دل زبون ز برم - چرا به دیدهٔ رحمت نمی‌کنی نظرم؟

    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:چو تیغ بر کشد آن بی‌وفا به قصد سرم - دلم چو تیر برابر رود که: من سپرم


  34. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:در خراباتِ مُغان گر گذر افتد بازم - حاصلِ خرقه و سجاده، روان دربازم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:به غم خویش چنان شیفته کردی بازم - کز خیال تو به خود نیز نمی‌پردازم


  35. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:من که از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم - مُهر بر لب زده، خون می‌خورم و خاموشم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹:دست عشقت قدحی داد و ببرد از هوشم - خم می گو: سر خود گیر، که من در جوشم


  36. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم - کز بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷:دیریست تا ز دست غمت جان نمی‌بریم - وقتست کز وصال تو جانی بپروریم


  37. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:چو گل هر دم به بویت جامه در تن - کنم چاک از گریبان تا به دامن


    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۴۶ - خلاصهٔ سخن:برای او چه باشی اشک ریزان؟ - که باشد دایم از مهرت گریزان


  38. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:چراغ روی تو را شمع گشت پروانه - مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۸:پدید نیست اسیران عشق را خانه - کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه


  39. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸:سحرگاهان که مخمور شبانه - گرفتم باده با چنگ و چغانه


    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۵۱ - مثنوی:به بوی وصل بودم شادمانه - چه دانستم که خواهد بودیا نه؟


  40. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:لبش می‌بوسم و در می‌کشم می - به آب زندگانی برده‌ام پی


    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۹ - مثنوی:غلامی میکنم تا زنده باشم - بمیرم، همچنانت بنده باشم

    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۳۹ - خلاصهٔ سخن:چرا بر زورمندی تند گردی؟ - که گر تندی نماید کند گردی

    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۴۴ - مثنوی:نخواهی گشت با وصلم هم آواز - کناری گیر و با هجران همی ساز


  41. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی - پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی - راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی


  42. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی - گردون ورق هستی ما درننوشتی

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۰:اکنون که ز گل باز چمن شد چو بهشتی - ساقی می گلرنگ طلب بر لب کشتی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۸:چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی - رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی


  43. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:ای قصه بهشت ز کویت حکایتی - شرح جمال حور ز رویت روایتی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۲:جان را ستیزهٔ تو ندارد نهایتی - خوبان جفا کنند ولی تا به غایتی


  44. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی - خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۱:نگارا، گر چه می‌دانم که بس بی‌مهر و پیوندی - سلامت می‌فرستم با جهانی آرزومندی


  45. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری - یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۴:چون در جهان خوبی امروز کامکاری - شاید که عاشقان را کامی ز لب بر آری


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۶:باغ بهشت بیند بی‌داغ انتظاری - آن کش ز در درآید هر لحظه چون تو یاری

    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۹:ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری - نتوان شراب خوردن بی‌مطربی و یاری

    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - وله نورالله قبره:گریان در آخر شب، چون ابر نوبهاری - بر خاک نازنینی کردم گذر به زاری


  46. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:خوش کرد یاوری فلکت روز داوری - تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری


    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - وله روحه الله روحه:ای رنج ناکشیده، که میراث می‌خوری - بنگر که: کیستی تو و مال که می‌بری؟


  47. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲:یا مبسما یحاکی درجا من اللالی - یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی - خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی - بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی


  48. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:سلام الله ما کر اللیالی - و جاوبت المثانی و المثالی


    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۲۲ - غزل:نمی‌یابم برت چندان مجالی - که در گوش تو گویم حسب حالی


  49. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵:رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی - آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۸:از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی - تا از خجالت تو نروید دگر گلی


  50. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷:زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی - گر چه ماه رمضان است بیاور جامی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۵:به خرابات گذارم ندهند از خامی - سوی مسجد نتوانم شدن از بدنامی


  51. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی - گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۲:نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی - گذر کنی ز بر من به نزد آنکه تو دانی


  52. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:نوش کن جام شراب یک منی - تا بدان بیخ غم از دل برکنی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۲:ای تن و اندامت از گل خرمنی - عالمی حسنی تو در پیراهنی


  53. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹:صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی - برگ صبوح ساز و بده جام یک منی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۳:سر بگذرانم از سر گردون به گردنی - گر بگذرد به خاطر او یاد چون منی

    اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - وله سترالله عیوبه:هرگز به جان فرا نرسی بی‌فروتنی - خواهی که او شوی تو، جدا گرد از منی


  54. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵:ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی - من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۰:بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی - دلبر کافرم از چادر کافوری روی


  55. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:بلبل، ز شاخِ سرو، به گلبانگِ پهلوی - می‌خوانْد دوش، درسِ مقاماتِ معنوی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۹:آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی - بر دوست کن کنار وز دشمن کنار جوی


  56. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰:صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند - گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:اول فطرت که نقش صورت چین بسته‌اند - مهر رویت در میان جان شیرین بسته‌اند


  57. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۷:روز عید است و من امروز در آن تدبیرم - که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵:گر چه در پای هوی و هوست می‌میرم - دسترس نیست که روزی سر زلفت گیرم


  58. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۸:دریغا خلعت حسن جوانی - گرش بودی طراز جاودانی


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۸:خوشا آن عشرت و آن کامرانی - که ما را بود از ایام جوانی


  59. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۸:برو زاهد به امیدی که داری - که دارم همچو تو امیدواری


    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۳۰ - فرد:نخواهم با تو پیوستن به یاری - تو خواهی گریه میکن، خواه زاری

    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۵۰ - غزل:چو با من رای پیوندی نداری - دلم سیر آمد از پیوند و یاری

    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۵۸ - فرد:نشاید در تو پیوستن به یاری - نباید کرد با تو دوستداری


  60. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۸:عید است و موسم گل، ساقی بیار باده - هنگام گل که دیده بی می قدح نهاده


    اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۰:عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده - بر جای خود چو بحری جوشان و ایستاده


  61. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۱ - رباعی:زآن بادهٔ دیرینهٔ دهقان پرورد - در ده که تراز عمر نو خواهم کرد


    اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:شطرنج تو ما را به شط رنج سپرد - لجلاج لجاج با تو نتواند برد


  62. حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:به سال باء و صاد و ذال ابجد - ز روز هجرت میمون احمد


    اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۶۶ - رسیدن نامهٔ عاشق به معشوق:چو گوش ماهرخ پر شد ز زاری - به جای آورد شرط دوستداری



sunny dark_mode