با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی
صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی
نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی
هر گه که بر در تو من آب روی جویم
خون مرا بریزی بر خاک در چو آبی
اندر غم تو رازم رمزی دو بود و اکنون
هر حرف از آن شکایت فصلی شدست و بابی
جز سر صورت تو چیزی دگر ندارم
مقصود هر حدیثی، مضمون هر کتابی
چندان نمک لبت را در پسته بسته آخر
کی بینمک بماند بر آتشت کبابی؟
در غیرتیم لیکن مقدور نیست کس را
با چشم چون تو شوخی آغاز احتسابی
یک تن کجا تواند؟پوشید از نظرها
روی ترا، که این جا شهریست و آفتابی
در غصه اوحدی را موقوف چند داری؟
یا کشتن خطایی، یا گفتن صوابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و عذابی که به خاطر دوری از معشوقش متحمل شده سخن میگوید. او به تلاشهای خود برای ارسال نامه به معشوق اشاره میکند، اما از بیپاسخی او ناامید است. احساسات عمیق او در مورد معشوق به وضوح بیان شده و او به زیبایی و جذابیت چهرهٔ معشوقش اشاره میکند. شاعر به تعبیرات شاعرانه از نمک لب معشوق و تأثیر آن بر خود پرداخته و نشان میدهد که چقدر حسرت و longing (آرزو) در دل دارد. به طور کلی، این شعر حاکی از عشق عمیق و غم دوری است.
هوش مصنوعی: بعد از همه آن مشکلات و سختیهایی که کشیدهام، حالا به وضعیت شادی رسیدهام که فقط آرزو میکنم در خواب چهرهات را ببینم.
هوش مصنوعی: من به یاد تو صدها نامه نوشتم تا محبتت را توصیف کنم، اما هرگز از تو پاسخی نشنیدم.
هوش مصنوعی: هر بار که به در خانهات میرسم و آرزو میکنم که آبرویم را حفظ کرده باشم، انگار که خونم را بر زمین در جلوی در میریزی.
هوش مصنوعی: در دل من راز و رمزی درباره غم تو وجود داشت، اما حالا هر کلمهای از آن راز به شکایتی تبدیل شده و به فصل و بحثی جدی پرداخته است.
هوش مصنوعی: جز زیبایی و چهره تو چیزی دیگری در زندگیام وجود ندارد و هدف هر گفتوگویی و محتوای هر نوشتهای که میخوانم، فقط تو هستی.
هوش مصنوعی: وقتی انسان ها به زیباترین و شیرین ترین چیزها وابسته میشوند، در نهایت ممکن است از آنها جدا شوند و بدون آن زیبایی یا شیرینی، دچار مشکلاتی شوند. این به معنی این است که نتیجه ی نهایی ممکن است تلخ باشد و عملاً ماندن در آن حالت غیرممکن شود.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند با چشمان تو شوخی کند؛ حتی اگر غیرت داشته باشد، این کار از دستش بیرون است.
هوش مصنوعی: یک فرد چگونه میتواند از نگاهها پنهان شود؟ زیرا اینجا شهری وجود دارد و آفتاب درخشانی هست.
هوش مصنوعی: چند در غم اوحدی متوقف ماندهای؟ یا باید گناهی را تحمل کنی یا حقیقتی را بیان کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی
زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد
ساقی برات ما ران بر عالم خرابی
گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم
[...]
ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی
بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
[...]
رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب
زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی
هر پرتوی ز رویت، در چشم عقل نوری
هر حلقه یی ز زلفت، در حلق جان طنابی
گر عکس عارض تو، بر صحن عالم افتد
[...]
بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی
زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی
خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی
ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن
[...]
ای صورت خیالت در پیش من شرابی
وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی
از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری
وز زلفِ تابدارت در جانم اضطرابی
شبهای تا به روزم از دیده رفته سیلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.