گنجور

 
اوحدی

بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی

دلبر کافرم از چادر کافوری روی

کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده

عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موی

کند شد قوت رفتارم از آن تیزی خوی

تیز شد لهجهٔ گفتارم از آن تندی خوی

گفتم: از چیست چنین تازه رخت گفت: از می

گفتم: از کیست چنین طیره سرت گفت: از شوی

خواهشی کردم و القصه عنان در پیچید

به وثاق آمد و پر مشک شد از وی مشکوی

خانه روشن شد از آن ماه سجنجل سینه

حجره گلشن شد از آن ترک عقیقل گیسوی

در فرو بستم و بنشست و می‌آوردم و نقل

و آنچه در مجلس ازو رنگ پدید آید و بوی

باده گردان شد و او سر خوش و من خرم و نه

در میان من و او هیچ کسی جز من و اوی

دست او ساقی و لب مطرب و رخ معشوقه

اوحدی واله و آشفته و زار از همه سوی

گاه در گردنم افتاد چو چوگان زلفش

گاه در پای وی افتاده من خسته چو گوی

باده خورد و به زبان مست شد آن تند نهاد

مست بود و به درم رام شد آن عربده جوی

باز کردم ز هم آن زلف دو تا، تار به تار

بر گشودم ز هم آن بند قبا، توی به توی

خانه خالی بود او عاشق و من مست،دگر

نتوان گفت برو، هر چه تو دانی میگوی

 
 
 
منوچهری

باز گرد اکنون و آهستگشان بر سر و روی

آبکی خرد بزن خاک لب جوی بروی

جامه‌ای بفکن و برگرد به پیرامن جوی

هر کجا تازه گلی یابی از مهرببوی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
سوزنی سمرقندی

ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی

کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی

هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی

ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی

بدم مفت دوان دربدر کوی بکوی

[...]

انوری

قُرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی

روی بنمای که امروز چنین دارد روی

درِ عذر و گرهِ موی ببند و بگشای

که پذیرایِ گره شد تنم از مویه چو موی

ای شده پایِ دلم آبله در جستن تو

[...]

مولانا

اگر امشب بر من باشی و خانه نروی

یا علی شیر خدا باشی یا خود علوی

اندک اندک به جنون راه بری از دم من

برهی از خرد و ناگه دیوانه شوی

کهنه و پیر شدی زین خرد پیر گریز

[...]

ناصر بخارایی

ترک لشکرشکن عشوه‌گر عربده‌جوی

بت‌کافِر بچهٔ نوش‌لب سلسله‌موی

دوش سرمست به سر وقت حریفان می‌رفت

با می و مطرب و چنگ و دف و جامی و سبوی

می پرستان سحرخیز چو آگاه شدند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصر بخارایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه