عید است و موسم گل، ساقی بیار باده
هنگام گل که دیده بی می قدح نهاده
زین زهد و پارسایی بگرفت خاطر من
ساقی بده شرابی تا دل شود گشاده
صوفی که دی نصیحت میکرد عاشقان را
امروز دیدمش مست، تقوا به باد داده
این یک دو روز دیگر گل را غنیمتی دان
گر عاشقی طرب جوی، با ساقیان ساده
گل رفت ای حریفان غافل چرا نشینید
بی بانگ رود و چنگ و بی یار و جام باده
در مجلس صبوحی دانی چه خوش نماید
عکس عذار ساقی در جام می فتاده
مطرب چو پرده سازد شاید اگر بخواهند
از طرز شعر حافظ در بزم شاهزاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مناسبت عید و فصل گل دعوت به شادی و نوشیدن باده میکند. او با بیان زیباییهای این فصل و لذتهای زندگی، از زهد و پارسایی به شور و نشاط روی میآورد. شاعر به تجربه خود از صوفیانی که روزی نصیحت میکردند، اشاره دارد که امروز خود در حال مستی و خوشی دیده میشوند. او به دوستانش میگوید که این لحظات کوتاه را غنیمت بشمارند و از لذتها بهرهبرند، زیرا زندگی گذراست. همچنین به زیباشناسی و هنری بودن مجلس اشاره میکند و این که زیباییهای موجود در آن میتواند دلنشین باشد. به طور کلی، این شعر دعوتی به زندگی شاد و استفاده از لحظات خوش است.
هوش مصنوعی: عید و فصل شکوفایی گلها فرارسیده است، ای ساقی، برایم شراب بیاور تا در این وقت زیبا با چشمهایی که جام در دست دارند، از آن بنوشیم.
هوش مصنوعی: بهخاطر زهد و پارسایی، دل من گرفته شده است. ای ساقی، شرابی به من بده تا دلم باز و شاد شود.
هوش مصنوعی: دیدم صوفیای که دیروز عاشقان را نصیحت میکرد، امروز در حال مستی به سر میبرد و دیگر به تقوا اهمیتی نمیدهد.
هوش مصنوعی: در این دو روز آینده، از زیبایی گل بهرهمند شو؛ اگر عاشق هستی و به شادی میاندیشی، با دوستانی بیغل و غش همراه باش.
هوش مصنوعی: ای دوستان، گل رفته است و شما غافل نشستهاید، چرا به دور از صدای رود، نواهای چنگ، دوستان و باده وقتتان را تلف میکنید؟
هوش مصنوعی: در مجلس صبحانه، چهره زیبا و دلانگیز ساقی هنگامیکه در جام شراب منعکس میشود، چه حالی به دل میبخشد.
هوش مصنوعی: هنگامی که نوازنده ساز را به صدا درآورد، ممکن است اگر بخواهند، از سبک شعر حافظ در محفل شاهزاده استفاده کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده
گه راز منگشایی زان زلفکان بسته
[...]
سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده
جان را طلاق گفته دل را به باد داده
مردان راهبین را در گبرکی کشیده
رندان رهنشین را میخانه در گشاده
با گوشهای نشسته دست از جهان بشسته
[...]
در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده؟
بر تخت شه کی باشد جز شاه و شاهزاده؟
کرده به دست اشارت کز من بگو چه خواهی؟
مخمور می چه خواهد جز نقل و جام و باده؟
نقلی ز دل معلق جامی ز نور مطلق
[...]
عید آمد ای نگارین بردار جام باده
وز بند غم برون شو تا دل شود گشاده
عهد صبوح نو کن جام می کهن ده
کم کن به عیش شیرین، تلخی جام باده
گوئی شبی ببینم من شادمان نشسته
[...]
ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده
من در میانه پیری دین را به باد داده
مجلس میان بستان گل با صبا به بازی
نرگس به ناز خفته، سرو سهی ستاده
خوبان به باده خوردن، من جرعه نوش مجلس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.