در بخش اول شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از خواجو را عیناً نقل قول کرده است:
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۶ - وله روحالله روحه :: حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷
اوحدی (بیت ۱۱): مده به شاهد دنیا عنان دل، زنهار! - که این عجوزه عروس هزار دامادست
حافظ (بیت ۹): مجو درستی عهد از جهان سست نهاد - که این عجوز عروس هزاردامادست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۳۷۴ :: حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۷۴
اوحدی (بیت ۶): پی همراهی این قافله بودم عمری - تا به گوش دلم آواز درایی برسید
حافظ (بیت ۶): چشم من در ره این قافله راه بماند - تا به گوش دلم آواز درا بازآمد
اوحدی » دیوان اشعار » مربع :: حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۸
اوحدی (بیت ۱۴): آواز دهید، تا ببینند - صوفی که به دست جام دارد
حافظ (بیت ۱): آن کس که به دست جام دارد - سلطانی جم مدام دارد
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۰ :: حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۴
اوحدی (بیت ۱): قدش به درخت سرو میماند راست - زلفش به رسن، که پای بند دل ماست
حافظ (بیت ۱): ماهی که قدش به سرو میماند راست - آیینه به دست و روی خود میآراست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۰۷ :: حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۳
اوحدی (بیت ۷): هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود - نظر به روی کسی بر نمیکنی از ناز
حافظ (بیت ۷): هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود - نظر به روی کسی بر نمیکنی از ناز
در بخش دوم مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۶ : پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا - گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵ : دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۱ : نیست در آبگینه آتش و آب - بادهشان رنگ میدهد، دریاب
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۳ : میدمد صبح و کله بست سحاب - الصبوح الصبوح یا اصحاب
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۱۴۳ : در فراق تو مرا هیچ نه خوردست و نه خفت - تا تو بازآیی از آنجا که نمییارم گفت
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۸۱ : صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت - ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۱۶۶ : بد میکنند مردم زان بیوفا حکایت - وانگه رسیده ما را دل دوستی به غایت
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۹۴ : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت - گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۱۶۸ : بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح - بیا، که زنده به بوی تو میشوند ارواح
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۹۸ : اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح - صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۱۹۱ : ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد - دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۳۳ : صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد - بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۲۱۴ : چو میل او کنم، از من به عشوه بگریزد - دگر چو روی به پیچم به من در آویزد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۵۵ : اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد - ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۲۲۶ : دلی که با سر زلف تو آشنا باشد - گمان مبر که ز خاک درت جدا باشد
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۱۱ : به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس - به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۲۸۱ : هر که در حلقهٔ زلف تو گرفتار بماند - همچو من سوخته و خسته دل و زار بماند
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۷۸ : هر که شد محرم دل در حرم یار بماند - وان که این کار ندانست در انکار بماند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۲۹۶ : چون ز بغداد و لب دجله دلم یاد کند - دامنم را چو لب دجلهٔ بغداد کند
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۹۰ : کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند - ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۳۱۴ : قلندران تهی سر کلاه دارانند - به ترک یار بگفتند و بربارانند
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۹۵ : غلام نرگس مست تو تاجدارانند - خراب باده لعل تو هوشیارانند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۳۴۸ : گفتم: که: بیوصال تو ما را به سر شود - گر صبر صبر ماست عجب دارم ار شود
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۱۶ - وله فی النصیحه : روزی قرار و قاعدهٔ ما دگر شود - وین باد و بارنامه ز سرها بدر شود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۶ : ترسم که اشک در غم ما پرده در شود - وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۳۹۸ : ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور - آمد شتر به منزل لیلی، مکن عبور
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵۴ : دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور - گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۰۷ : منم غریب دیار تو، ای غریبنواز - دمی به حال غریب دیار خود پرداز
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۲۱ - وله رحمةالله علیه : میان کار فروبند و کار راه بساز - که کار سخت مخوفست و راه نیک دراز
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵۸ : هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز - ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵۹ : منم که دیده به دیدار دوست کردم باز - چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۳ : صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۱۸ : در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس - هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۶۷ : ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس - بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۲۹ : درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش - که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۷۸ : شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش - که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۳۶ : امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش - فردا طلب مرا به سر کوی میفروش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۵ : در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش - حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۳۹ : دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش - شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۳ : سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش - که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۶۶ : گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم - روزی به دستگیری ما رنجه کن قدم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۲ : بشری اذ السلامه حلت بذی سلم - لله حمد معترف غایه النعم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۶۹ : من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام - گو: به دشنام ز من یاد کن از لب، که تمام
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۰ : مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام - خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۴۹۰ : ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم - خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶ : زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم - ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۷ : فاش میگویم و از گفته خود دلشادم - بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۰۸ : به یک نظر چو ببردی دل زبون ز برم - چرا به دیدهٔ رحمت نمیکنی نظرم؟
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۰۹ : چو تیغ بر کشد آن بیوفا به قصد سرم - دلم چو تیر برابر رود که: من سپرم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۰ : تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم - تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۱۰ : عمریست تا ز دست غمت جامه میدرم - دستم بگیر، تا مگر از عمر برخورم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۹ : جوزا سحر نهاد حمایل برابرم - یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۱۱ : همه کامیم برآید، چو در آیی ز درم - که مرید توام و نیست مراد دگرم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۸ : من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم - لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۱۸ : من همان داغ محبت که تو دیدی دارم - هم چنان در هوست زرد وز عشقت زارم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۴ : گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم - همچنان چشم گشاد از کرمش میدارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۲۵ : گر چه در پای هوی و هوست میمیرم - دسترس نیست که روزی سر زلفت گیرم
حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۷ : روز عید است و من امروز در آن تدبیرم - که دهم حاصل سیروزه و ساغر گیرم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۲۷ : به غم خویش چنان شیفته کردی بازم - کز خیال تو به خود نیز نمیپردازم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۵ : در خرابات مغان گر گذر افتد بازم - حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۳۹ : دست عشقت قدحی داد و ببرد از هوشم - خم می گو: سر خود گیر، که من در جوشم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۴۰ : من که از آتش دل چون خم می در جوشم - مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۵۸۷ : دیریست تا ز دست غمت جان نمیبریم - وقتست کز وصال تو جانی بپروریم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷۲ : بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم - کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۶۹۰ : چون همه ملک وجود خانهٔ شاهست و شاه - راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۶ : ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست - آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۲۸ : پدید نیست اسیران عشق را خانه - کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۲۷ : چراغ روی تو را شمع گشت پروانه - مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۵۵ : با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی - راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۳۲ : مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی - پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۶۸ : چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی - رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۳۶ : آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی - گردون ورق هستی ما درننوشتی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۷۲ : جان را ستیزهٔ تو ندارد نهایتی - خوبان جفا کنند ولی تا به غایتی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۳۷ : ای قصه بهشت ز کویت حکایتی - شرح جمال حور ز رویت روایتی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۸۱ : نگارا، گر چه میدانم که بس بیمهر و پیوندی - سلامت میفرستم با جهانی آرزومندی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۰ : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی - خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۸۶ : باغ بهشت بیند بیداغ انتظاری - آن کش ز در درآید هر لحظه چون تو یاری
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۸۹ : ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری - نتوان شراب خوردن بیمطربی و یاری
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۳۶ - وله نورالله قبره : گریان در آخر شب، چون ابر نوبهاری - بر خاک نازنینی کردم گذر به زاری
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۴ : شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری - یاران صلای عشق است گر میکنید کاری
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۱۸ : از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی - تا از خجالت تو نروید دگر گلی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۵ : رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی - آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۱۹ : ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی - بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۲ : یا مبسما یحاکی درجا من اللالی - یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۴ : بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی - خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۲۵ : به خرابات گذارم ندهند از خامی - سوی مسجد نتوانم شدن از بدنامی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۷ : زان می عشق کز او پخته شود هر خامی - گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۳۲ : ای تن و اندامت از گل خرمنی - عالمی حسنی تو در پیراهنی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۸ : نوش کن جام شراب یک منی - تا بدان بیخ غم از دل برکنی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۳۳ : سر بگذرانم از سر گردون به گردنی - گر بگذرد به خاطر او یاد چون منی
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۳۸ - وله سترالله عیوبه : هرگز به جان فرا نرسی بیفروتنی - خواهی که او شوی تو، جدا گرد از منی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۹ : صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی - برگ صبوح ساز و بده جام یک منی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۴۲ : نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی - گذر کنی ز بر من به نزد آنکه تو دانی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۶ : نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی - گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۵۹ : آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی - بر دوست کن کنار وز دشمن کنار جوی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۸۶ : بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی - میخواند دوش درس مقامات معنوی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۶۰ : بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی - دلبر کافرم از چادر کافوری روی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۸۵ : ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی - من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۸۷۵ : دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی - ز حسن طلعت این دلبران یغمایی
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۹ : به من سلام فرستاد دوستی امروز - که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۱ : به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی - خیال سبزخطی نقش بستهام جایی
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۶ - وله روحالله روحه : مباش بندهٔ آن کز غم تو آزادست - غمش مخور، که به غم خوردن تو دلشادست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۵ : برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست - مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷ : بیا که قصر امل سخت سست بنیادست - بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۹ - وله فیطلب الحقایق : این چرخ گرد گرد کواکب نگار چیست؟ - وین اختر ستیزه گر کینه کار چیست؟
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۶۵ : خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست - ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۱۱ - وله علیه الرحمه : نگفتمت که: منه دل برین خراب آباد؟ - که بر کف تو نخواهد شد این خراب آباد
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۷ : به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق - به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۰۱ : شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد - زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیده شماره ۳۲ - وله روحه الله روحه : ای رنج ناکشیده، که میراث میخوری - بنگر که: کیستی تو و مال که میبری؟
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۵۱ : خوش کرد یاوری فلکت روز داوری - تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
اوحدی » دیوان اشعار » مربع : آن سرو سهی چه نام دارد؟ - کان قامت خوش خرام دارد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۸ : آن کس که به دست جام دارد - سلطانی جم مدام دارد
اوحدی » منطقالعشاق » غزل : نمییابم برت چندان مجالی - که در گوش تو گویم حسب حالی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۳ : سلام الله ما کر اللیالی - و جاوبت المثانی و المثالی
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۷ : در کارگه غیب چو نقاش نخست - جویندهٔ نقش خویشتن را میجست
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۵ : من باکمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۰۴ : چون دوستی روی تو ورزم به نیاز - مگذار به دست دشمن دونم باز
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۰۵ : کردند دگر نگاربندان از ناز - در دست تو دستوانه از مشک طراز
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۰۶ : گر جور کنی نیاورم دل ز تو باز - ور ناز کنی به جان پذیرم ز تو ناز
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۲۲ : در سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودازده را کار بساز
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۶۵ : آب ار چه به هر گوشه کند جنبش و رای - بر صحن سرایت به سر آمد، نه به پای
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۴۰ : قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای - ما را نگذارد که درآییم ز پای