بد میکنند مردم زان بیوفا حکایت
وانگه رسیده ما را دل دوستی به غایت
بنیاد عشق ویران، گر میزنم تظلم
ترتیب عقل باطل، گر میکنم شکایت
صد مهر دیده از ما، ناداده نیم بوسه
صد جور کرده بر ما، نادیده یک جنایت
آیا بر که گویم: این قصهٔ پریشان؟
یا بر که عرضه دارم این رنج بنهایت؟
عقلم به عشق او، چون رخصت بداد، گفتم
روزی به سر در آیم زین عقل بیکفایت
دل وصف او به نیکی کردی همیشه، آری
چون عشق سخت گردد دل کژ کند روایت
بیغم کجا توان بود؟ آسوده کی توان شد؟
نی زین طرف تحمل، نی زان جهت عنایت
در عشق او صبوری دل باز داد ما را
ورنه که خواست کردن درویش را رعایت؟
ای اوحدی، غم او برخود مگیر آسان
کین غصهٔ نهانی ناگه کند سرایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آفتاب سرکش یک ذره خاک پایت
آب حیات رشحی از جام جانفزایت
هم خواجه تاش گردون دل بر وفا غلامت
هم پادشاه گیتی جان بر میان گدایت
هم چرخ خرقهپوشی در خانقاه عشقت
[...]
ای ابتدای دردت هر درد را نهایت
عشق ترا نه آخر شوق ترا نه غایت
ذوق عذاب تا کی بیگانه را چشانی
از رحمت تو ما را هست این قدر شکایت
در ماجرای عشقت علم و عمل نگنجد
[...]
زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت
گر نکتهدانِ عشقی بشنو تو این حکایت
بیمزد بود و مِنَّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدومِ بیعنایت
رندانِ تشنهلب را آبی نمیدهد کس
[...]
ای رشک شاخ طوبی بالای دلربایت
بر وی لباس خوبی چست است چون قبایت
بر فرق تاجداران کفش تو تاج و هر یک
بنهاده تاج از سر چون کفش پیش پایت
سرهای سربلندان در حلقه کمندت
[...]
در دل ز حق تعالی، شکریست بینهایت
کو در کتاب خود کرد، در شأن تو حکایت
در وعده وصالت، نستخلفنّهم گفت
جان گر فشانم ارزد، این لطف و این عنایت
روزی که حق جدت، اشرار غصب کردند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.