سر بگذرانم از سر گردون به گردنی
گر بگذرد به خاطر او یاد چون منی
تا در دلم خیال رخ او قرار یافت
مسکین دلم قرار ندارد به مسکنی
میلم به باغ بود، دلم گفت: دیده گیر
سروی نشسته بر لب جویی و سوسنی
گر مرغ زیرکی به هوای دگر مرو
بهتر ز کوی دوست نباشد نشیمنی
ای مدعی، چو خوشه مرا سرزنش مکن
برده به باد عشق اگرت هست خرمنی
وی دل که سینه را سپر غصه کردهای
پیکان عشق را به ازین ساز جوشنی
جانا، به خود نگاه کن و حال ما ببین
گر جان ندیدهای که جدا گردد از تنی
یک شهر دشمنند مرا وز بهر تست
گو: جوجرم کنید که بر من به ارزنی
گر داشتی دلم به زر و سیم دسترس
هر دم در آستین تو میریخت دامنی
سیلیزنان سزد که برونش کنی ز در
گر پیشت آفتاب به تابد به روزنی
مرد اوحدی ز عشق و نگفتی: دریغ بود
ماتم، نگاه کن، که نیرزد به شیونی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
درشرط ما نبود که با من تو این کنی
دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا
آگه نبودهام که همی دانه افکنی
پنداشتم همی که دل از دوستی دهی
[...]
ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی
در سر منی مکن که به ترکیب چون منی
آنکو ز خاک باشد آخر رود به خاک
او را کجا رسد سخن مایی و منی
از آهن مذهب معمور کرده باش
[...]
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
در شرط تو نبود که با من تواین کنی
از مرگ تو نشست بهر گوشه ماتمی
وزسوگ تو بخاست زهر کلبه شیونی
زین سهمگین مصیبت وزین سهمناک مرگ
آتش فتاد دردل هر سنگ و آهنی
ای آسمان که بر سر ما چرخ میزنی
در عشق آفتاب تو همخرقه منی
والله که عاشقی و بگویم نشان عشق
بیرون و اندرون همه سرسبز و روشنی
از بحر تر نگردی و ز خاک فارغی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.