بخش ۱ - آغاز: المنة لله که به خون گر خفتیم
بخش ۲ - جامی که قوی شکسته حال است: جامی که قوی شکسته حال است
بخش ۳ - تاجور ساختن این شاهد غیبی به بی عیبی مباهی به تاج بسمله که مرصع است به جواهر اسماء و صفات الهی: ابتدی بسم الله الرحمن
بخش ۴ - در ترشیح اصل این شجره به رشحه توحید و توشیح صدر این مخدره به وشاح تحمید و فی مناجات: انما الله اله واحد
بخش ۵ - دست تضرع به مناجات برآوردن و در حلقه اجابت قبله حاجات استوار کردن: ای حیات دل هر زنده دلی
بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن: فرخ آن روز که از مکمن راز
بخش ۷ - چهره شاهد سخن به زیور خطاب آراستن و مهر ختم بر سعادت از خاتم نبوت خواستن: ای قمر طلعت مکی مطلع
بخش ۸ - در دعای دوام دولت سایه شهریاری که سایه دولت شهریاران به خاک مذلت افتاده اوست و استدعای مزید رفعت تاجداری که تخت رفعت تاجداران به پای خدمت ایستاده اوست: چون نی خامه شد انگشت نمای
بخش ۹ - سبب نظم جواهر آبدار سبحة الابرار که هر عقد وی از رشته آمال عقده گشاست و هر مهره از آن در گردش احوال مهر افزاست: شب که زد تیرگی مهره گل
بخش ۱۰ - عقد اول در پرده گشایی از گشادگی دل و بیان آنکه در پهلوی راستان به وی توان رسید محروم ماند هر که در پهلوی خویش طلبید: ای به پهلوی تو دل در پرده
بخش ۱۱ - حکایت عین القضات همدانی که از همه دانی موی می شکافت هر چند چون موی بر خود تافت تا به صحبت غزالی نشتافت سر رشته این کار نیافت: مردم دیده روشن خردان
بخش ۱۲ - مناجات در اشارت بیقراری شجره دل در مهب ریاح خواطر مختلفه و طلب توفیق تحقیق سخن که ثمره آن شجره است: ای ز اندوه تو پر خون دل ما
بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت: آب آن روضه دین افروزد
بخش ۱۴ - حکایت آن مظلوم که از تیر زبانی یک حجت سنجیده پرداخت و تیغ ظلم حجاج را در قطع عرق حیات خود کند ساخت: ظلم حجاج به غایت چو رسید
بخش ۱۵ - مناجات در بیان قصور زبان سخن از شرح کمال الهی و شکر نوال نامتناهی و طلب سنجیدگی وی تا به میزان موزونی یابد و در کفه قبول افزودنی: ای زبان خرد از کنه تو بند
بخش ۱۶ - عقد سیم در کلام منظوم که ان من الشعر لحکمة عبارتیست از حکمت آمیزی او و ان من البیان لسحرا اشارتیست به سحرانگیزی او: ای به هر شاهد موزون مفتون
بخش ۱۷ - حکایت شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی رحمه الله که چون این بیت بگفت که « برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقی دفتریست معرفت کردگار » یکی از اکابر در واقعه دید که جمعی از ملائکه طبقهای نور از بهر نثار وی میبرند: سعدی آن بلبل شیراز چمن
بخش ۱۸ - مناجات در شکرگزاری نعمت کلام موزون و طبگاری توفیق برآوردن دلایل هستی خداوند بیچون جل ذکره و عم بره: ای سخن را چو گهر سنجیده
بخش ۱۹ - عقد چهارم در استدلال به ظهور آثار وجود آفریدگار سبحانه ما اعز شأنه و ما اجلی برهانه: ای درین کارگه هوش ربای
بخش ۲۰ - حکایت آن متکلم و صوفی که زبان استدلال گشاد و صوفی از صفای ذوق و وجدان خبر داد: فاضلی وادی برهان پیمای
بخش ۲۱ - مناجات در ثنا بر هستی آفریدگار گفتن و طلب داشتن توفیق بر گوهر توحید سفتن: ای جهان از صفت ذات تو پر
بخش ۲۲ - عقد پنجم در بیان یکتایی و برهان بی همتایی حق سبحانه که در بیان و برهان همه زبان آوران یکسانند و همه بی زبانان یکزبان: ای درین بتکده طبع فریب
بخش ۲۳ - حکایت آن پادشاه مریض که از دست دو طبیب نبض او به اعتدال نمی جست و تا قاروره وجود یکی نشکست مزاج وی از علاج دیگری به صحت نپیوست: داشت آن شاه به بالین دو حکیم
بخش ۲۴ - مناجات در طلب ترقی از مقام توحید به شهود وحدت که نهایت راه و مقصدالاقصای عارفان آگاه است: ای به توحید تو هر ذره گواه
بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است: بعد ازان مرغ ظهورش پر و بال
بخش ۲۶ - حکایت آن ماهیان که گوهر حیات در جستجوی دریا باختند و تا به خشکی نیفتادند دریا را نشناختند: داشت غوکی به لب بحر وطن
بخش ۲۷ - مناجات در اشارت به عموم سران حقیقت در مراتب و طلب وصول به شهود آن که روش ارباب تصوف است: ای پر از فیض وجود تو جهان
بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف: ای به صوفیگری آوازه بلند
بخش ۲۹ - حکایت مناظره کلیم در نواحی طور با آن سیه گلیم مهجور که چرا سجده آدم نکردی و سر به طوق لعنت درآوردی: پورعمران به دلی غرقه نور
بخش ۳۰ - مناجات در اشارت به سعادت ذوق و وجدان و علم و عرفان ارباب تصوف و طلب کمال قوت ارادت که مقدمه آن سعادت است: ای صفاتت حجب وحدت ذات
بخش ۳۱ - عقد هشتم در بیان ارادت که عنان قصد از مقاصد مجازی تافتن است و بر باد پای جهد به کعبه مراد حقیقی شتافتن: ای درین دامگه وهم و خیال
بخش ۳۲ - حکایت آن مرید گرم رو که به فرموده پیر پخته کار در تنور فروزان نشست و از تاب آتش یک موی بر اندام وی کج نگشت: صادقی را غم شبگیر گرفت
بخش ۳۳ - مناجات در اشارت به آنکه ارادت نخست از جانب مراد است نه مرید و طلب توفیق توبه که مبنای سایر مقامات است: ای دل اهل ارادت به تو شاد
بخش ۳۴ - عقد نهم در مقام توبه که پشت بر مخالفات کردن است و روی در موافقات آوردن: پیش ازان کایدت این واقعه پیش
بخش ۳۵ - حکایت آن فرو رفته به چاه جاه که از دست دوک ریسی رشته عنایتش به چنگ افتاد و کمند نجات او گشت: می شد اندر حشم حشمت و جاه
بخش ۳۶ - مناجات در طلب کردن توبه و ثبات بر آن و نادیدن آن از خود و استوار ساختن آن به تقوا و ورع: ای ز هر رو همه را روی به تو
بخش ۳۷ - عقد دهم در کشف سر ورع که کاسر سورت حرص و طمع است و کاشف ظلمت اهوا و بدع: ای که بهر شکمت گردن آز
بخش ۳۸ - حکایت آن متورع آبی از قبول مرغابی شکار کرده به چنگل بازی طعمه از غیر وجه خورده: خسروی عاقبت اندیشی کرد
بخش ۳۹ - مناجات در اشارت به آنکه حقیقت ورع اعراض است از ماسوی الله و طلب تحقیق به مقام زهد: ای به خود خوانده ورع وزران را
بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی: ای گل تازه که از باغ الست
بخش ۴۱ - حکایت آن خفته چشم بیدار دل که روح الله به سر وقت وی رسید و عذر خواب کردن وی را از وی پسندید: عیسی آن روح که این صورت جسم
بخش ۴۲ - مناجات در طلب مقام فقر بعد از تحقق به مقام زهد: ای در رحمت تو بر همه باز
بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین: ای گرانمایه ترین گوهر پاک
بخش ۴۴ - حکایت آن شیر زن موصلی که به روبه بازی موصل اخبار خواجه ای که طالب مواصلت وی بود پای توکل از پیشه فقر بیرون ننهاد: بود مردانه زنی در موصل
بخش ۴۵ - مناجات در توجه به مقام صبر بعد از تحقق به مقام فقر: ای به سویت همه را روی نیاز
بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن: ای سبکسارتر از خشک گیا
بخش ۴۷ - حکایت عیاری که در زیر چوب شحنه چندان دندان فشرد که درم سیم در زیر دندان وی پاره پاره شد و دینار صبر وی درست بیرون آمد: شحنه ای گفت که عیاری را
بخش ۴۸ - مناجات در شکر شکر به صبر آمیختن و از تلخی این در شیرینی آن گریختن: ای شکیبا نه دل ما از تو
بخش ۴۹ - عقد چهاردهم در شکر که صرف کردن نعمت منعم است در حق گزاری او و اعتراف به عجز و قصور در سپاسداری او: ای که از پات نیابم تا فرق
بخش ۵۰ - حکایت آن حکیم دریا دل ساحل گرد که غریقی را به کمند نصیحت از گرداب اندوه بیرون آورد: زد حکیمی به لب دریا گام
بخش ۵۱ - مناجات در انتقال از شکر و سپاسداری به خوف و ترسگاری: ای کشیده به جهان خوان کرم
بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن: ای دلت را سر بیخویشی نه
بخش ۵۳ - حکایت آن حاجی غریب با آن جنی مهیب: رهروی روی به تنهایی کرد
بخش ۵۴ - مناجات در اعتصام و التجا از موطن خوف به مأمن رجا: ای تن ما ز تو چون موی از بیم
بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن: ای ز بس بار تو انبوه شده
بخش ۵۶ - حکایت عتاب کردن حق سبحانه خلیل را علیه الصلوة والسلام و رسیدن آن پیر آتش پرست به دولت اسلام: روزیش وانگرفتم روزی
بخش ۵۷ - مناجات در کف تضرع گشادن و قدم رجا در میدان توکل نهادن: ای غمت دولت جاوید همه
بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه: ای در اسباب جهان پای تو بند
بخش ۵۹ - حکایت آن شیخ صفی ابوتراب نسفی که در اثنای جهاد بین الصفین بالین استراحت نهاد: بوتراب آن گهر بحر شرف
بخش ۶۰ - مناجات در روی به ریاض توکل آوردن و از آنجا استشمام نسیم رضا کردن: ای دو عالم همه اجزا و تو کل
بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن: ای درین مرحله تنگ بساط
بخش ۶۲ - حکایت آن بنده گنهکار که چون دولت عفوش دست داد بر آن نیستاد و پای در میدان طلب رضا نهاد: با ادب بنده ای از به طلبی
بخش ۶۳ - مناجات در مقام رضا طلبیدن و از آنجا رخت به سر منزل محبت کشیدن: ای رضا بخش ریاضت کیشان
بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات: ای دلت شاه سراپرده عشق
بخش ۶۵ - حکایت آن پیر خمیده پشت که در طریق محبت قالب راست بر زمین ننهاد و به سبب کجروی خود از نظر معشوق راست بین افتاد: چارده ساله مهی بر لب بام
بخش ۶۶ - مناجات در طلب شوق که ثمره شجره محبت است و شجره ثمره دریافت صحبت: ای فروزان ز تو کاشانه چرخ
بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال: ای دلت را به کف شوق زمام
بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند: بر لب دجله چو شد سبز بساط
بخش ۶۹ - مناجات در اظهار شوق و حیرت و طلب ترقی به مقام غیرت: ای سراسیمه شوق تو فلک
بخش ۷۰ - عقد بیست و یکم در غیرت که عبارت است از حمیت محبت صاحب سیر به قطع تعلق غیر از محبوب یا قطع التفات محبوب از غیر: ای به هر غیر گشاده نظری
بخش ۷۱ - حکایت دیده وری که به چشمی که در وقت وداع محبوب نگریست بعد از ملاقات به جمال وی ننگریست: بیدلی داغ دل افروزی داشت
بخش ۷۲ - مناجات در طلب آتش غیرت افروختن و موانع مقام قرب سوختن: ای ز غیرت رقم غیر زدای
بخش ۷۳ - عقد بیست و دوم در قرب که عبارت است از استغراق وجود سالک در عین جمع به غیبت از همه چیز تا غایتی که از صفت قرب نیز: ای زده در صف دوران دم قرب
بخش ۷۴ - حکایت سؤال و جواب ذوالنون با آن عاشق مفتون: والی مصر ولایت ذوالنون
بخش ۷۵ - مناجات در انتقال از حال قرب به حیا: ای که چون روح به تن نزدیکی
بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی: ای برافکنده ز رخ ستر حیا
بخش ۷۷ - حکایت یوسف و زلیخا که پرده پوشی زلیخا پرده گشای دیده یوسف آمد تا حق را ناظر خود یافت و از نظر زلیخا روی بتافت: چون زلیخا ز مه کنعانی
بخش ۷۸ - مناجات در طلب حیا از نقایص بشریت و تحقیق به خصایص حریت: ای اولی اجنحه مرغان سر خویش
بخش ۷۹ - عقد بیست و چهارم در حریت که طوق بندگی حق را گردن نهادن است و ربقه بندگی خلق از گردن گشادن: ای ملک زاده اقلیم وجود
بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد: خارکش پیری با دلق درشت
بخش ۸۱ - مناجات در توجه از مقام حریت به فتوت: ای غمت مایه ده شادی ما
بخش ۸۲ - عقد بیست و پنجم در فتوت که بار خود از گردن خلق نهادن است و زیر بار خلق ایستادن: ای که از طبع فرومایه خویش
بخش ۸۳ - حکایت آن جوانمرد که چون به روی معشوق که چشم روشنش بود آبله افتاد خود را به نابینایی فرانمود تا معشوق نداند که عیب وی را می بیند: آن جوانمرد زنی زیبا خواست
بخش ۸۴ - مناجات در انتقال از فتوت به صدق: ای جوانمردی مردان از تو
بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر: ای گرو کرده زبان را به دروغ
بخش ۸۶ - حکایت کعبه روی که به سبب راستی از کید ناراستی برست و آن ناراست به برکت راستی وی به راستان پیوست: رهروی کعبه تمنا می داشت
بخش ۸۷ - مناجات در انتقال از صدق به اخلاص: ای ز نورت علم صبح سفید
بخش ۸۸ - عقد بیست و هفتم در اخلاص که پای همت بر سر هوا نهادن است و گردن ارادت از ربقه ریا گشادن: ای به خود رسته که چون شاخ گیا
بخش ۸۹ - حکایت آن عجمی که کلمات عربی شنید دعا و استغفار پنداشت دست اخلاص به آمین برداشت هر چند آن دعا نبود آثار مغفرت روی نمود: عربی چند به هم ذوق کنان
بخش ۹۰ - مناجات در انتقال از اخلاص به جود: ای ز بیمت دل عشاق دو نیم
بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود: ای درم گرد تو بسیار شده
بخش ۹۲ - حکایت اعرابی که در معامله احسان و کرم بدره دینار و درم مهمانان به تخویف از زخم نیزه باز پس گردانید: آن عرابی به شتر قانع و شیر
بخش ۹۳ - مناجات در انتقال از جود به قناعت: ای محیط کرمت عرش صدف
بخش ۹۴ - عقد بیست و نهم در قناعت که بر حد ضرورت وقوف نمودن است و چشم طمع به زیادتی نگشودن: ای کمر بسته به صد حرص چو مور
بخش ۹۵ - حکایت آن حکیم که از تره زار جهان به شاخی چند قناعت کرده بود و از خوان جهانیان دندان طمع برکنده: می شد آن خاصگی شاه به دشت
بخش ۹۶ - مناجات در انتقال از قناعت به تواضع: ای به زندان غمت شاد همه
بخش ۹۷ - عقد سی ام در تواضع که شاخ سربلندی شکستن است و بر خاک نیازمندی نشستن: ای گذشته سرت از چرخ برین
بخش ۹۸ - حکایت پیر آزاده با جوان محتشم زاده: محتشم زاده از نخوت جاه
بخش ۹۹ - مناجات در انتقال از تواضع به حلم و مدارا: ای وجود همه پیش تو عدم
بخش ۱۰۰ - عقد سی و یکم در بعض دیگر از فضایل نوع انسان چون حلم و مدارا و عفو و احسان: ای رخ افروخته از آتش خشم
بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده: راهبی را در دل زد غم دین
بخش ۱۰۲ - مناجات در انتقال از حلم به بشر و طلاقت وجه: ای ز حکمت همه را پشت به کوه
بخش ۱۰۳ - عقد سی و دوم در طلاقت وجه و مزاح که چین انقباض در جبین نینداختن است و به زبان انبساط سخنان شیرین پرداختن: ای تو را صورت چین نقش جبین
بخش ۱۰۴ - حکایت آن پیرزن که از حضرت رسالت صلی الله علیه و علی آله و سلم پرسید که پیر زنان به بهشت خواهند رسید: کرد آن زال کهنسال سؤال
بخش ۱۰۵ - مناجات در انتقال از طلاقت وجه به تودد و تالف: ای غمت شادی دولتمندان
بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن: ای ز خود ناشده یک لحظه خلاص
بخش ۱۰۷ - حکایت آن زاغ و کبوتر که به مناسبت لنگی همپای یکدیگر شده بودند: عارفی طوف کنان رفت به باغ
بخش ۱۰۸ - مناجات در تقریب سماع: ای دل و دیده صاحبنظران
بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن: ای درین خوابگه بی خبران
بخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود: صوفیی راه یقین می پیمود
بخش ۱۱۱ - مناجات در تقریب نصایح انگیختن: ای ز تو ملک و ملک رفته ز دست
بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی: ای بلند از قدمت پایه تخت
بخش ۱۱۳ - حکایت معموری مملکت نوشیروان که جغد از بی خرابگی خراب بود و ویرانه چون گنج نایاب: عدل نوشیروان چو یافت کمال
بخش ۱۱۴ - مناجات در انتقال از دولتخواهی ارباب سلطنت به نیکخواهی ارکان دولت: ای ز عدل تو سماوات به پای
بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه: ای می قرب شهت برده ز دست
بخش ۱۱۶ - حکایت نصیحت قبول کردن عمر عبدالعزیز از غلام خود که خازن بیت المال بود: عمر ثانی آن همچو نخست
بخش ۱۱۷ - مناجات در انتقال از ارکان دولت به رعایا: ای به راه طلبت سعی کسی
بخش ۱۱۸ - عقد سی و هفتم در دلالت رعایا چه غایب و چه حاضر به حق شناسی و شکرگزاری سلاطین چه عادل و چه جابر: ای درین تنگ فضا گشته اسیر
بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند: گفت روزی به مناجات کلیم
بخش ۱۲۰ - مناجات در انتقال از نصیحت رعایا به وصیت فرزند: ای ز تو اهل نظر تیز بصر
بخش ۱۲۱ - عقد سی و هشتم در وصیت فرزند ارجمند ضیاء الدین یوسف حفظه الله عما یوجب التحسر و التأسف: ای نهال چمن جان و دلم
بخش ۱۲۲ - حکایت امیرالمؤمنین حسن رضی الله عنه با آن جوان منزوی: حسن آن سبط نبی سر ولی
بخش ۱۲۳ - مناجات در انتقال از وصیت فرزند به نصیحت نفس خود: ای مراد دل تنها شدگان
بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر: جامی این پرده سرایی تا چند
بخش ۱۲۵ - حکایت حکیم سنایی رحمه الله که در وقت وفات این بیت می خواند: بازگشتم از سخن زیرا که نیست
بخش ۱۲۶ - مناجات در انتقال از خود به مطالعه کنندگان: ای رهایی ده هر بیهوشی
بخش ۱۲۷ - عقد چهلم در التماس از مطالعه کنندگان که به نظر شفقت و نیکویی نگرند و از طریقه بدخویی و بدگویی در گذرند: ای ز گلزار سخن یافته بوی
بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد: میوه ها تازه و تر شاخ به شاخ
بخش ۱۲۹ - مناجات در انتقال به خاتمه: ای به لطف انجمن جان آرای
بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب: دامت آثارک ای طرفه قلم