گنجور

 
جامی

ای ز هر رو همه را روی به تو

روی هر ذره ز هر سوی به تو

کار ما چیست گنه ورزیدن

عادت تو گنه آمرزیدن

توبه از بنده بود سست نهاد

توبه آنست کش از توست گشاد

بار نه بار فکن هر دو تویی

توبه ده توبه شکن هر دو تویی

هر که شد گمشده تیه گناه

جز به توبه نشود روی به راه

جامی گمشده را بخش نجات

توبه روزی کن و بر توبه ثبات

نخوت توبه برون بر ز سرش

دیدن توبه بپوش از نظرش

پیش آن دیده که روشن نظر است

دیدن توبه گناه دگر است

می زند این همه از هستی سر

کس نخورد از شجر هستی بر

از ورع هر که زبردستی یافت

پنجه زورور هستی تافت