بخش ۹۲ - حکایت اعرابی که در معامله احسان و کرم بدره دینار و درم مهمانان به تخویف از زخم نیزه باز پس گردانید
آن عرابی به شتر قانع و شیر
در یکی بادیه شد مرحله گیر
ناگهان جمعی از ارباب قبول
شب در آن مرحله کردند نزول
خاست مردانه به مهمانیشان
شتری برد به قربانیشان
روز دیگر ره پیشینه سپرد
بهر ایشان شتر دیگر برد
عذر گفتند که باقیست هنوز
چیزی از داده دوشین امروز
گفت حاشا که ز پس مانده دوش
دیگ جود آیدم امروز به جوش
روز دیگر به کرم ورزی پشت
کرد محکم شتری دیگر کشت
بعد ازان بر شتری راکب شد
بهر کاری ز میان غایب شد
قوم چون خوان نوالش خوردند
عزم رحلت ز دیارش کردند
دست احسان و کرم بگشادند
بدره زر به عیالش دادند
دور ناگشته هنوز از دیده
میهمانان کرم ورزیده
آمد آن طرفه عرابی از راه
دید آن بدره در آن منزلگاه
گفت کین چیست زبان بگشودند
صورت حال بدو بنمودند
خاست بدره به کف و نیزه به دوش
وز پی قوم برآورد خروش
کای سفیهان خطا اندیشه
وی لئیمان خساست پیشه
بود مهمانیم از محض کرم
نه چو بیع از پی دینار و درم
داده خویش ز من بستانید
پس رواحل به ره خود رانید
ور نه تا جان برود از تنتان
در تن از نیزه کنم روزنتان
داده خویش گرفتند و گذشت
وان عرابی ز قفاشان برگشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان درباره یک عرابی است که به مهماننوازی مشغول است. او در بیابان به مهمانانی از صاحبان زمین خدمت میکند و برای آنها شتر قربانی میکند. در روزهای بعد نیز شترهای دیگری را برای آنها قربانی میکند تا نشان دهد که مهماننوازی او از روی جود و سخاوت است نه به خاطر انتظار بازگشت چیزی.
اما هنگام رفتن مهمانها، آنها به او یک کیسه از زر میدهند. پس از رفتن مهمانان، عرابی متوجه میشود و با خشم از آنها میخواهد که او را به خاطر مهماننوازیاش مورد تحقیر قرار ندهند و تأکید میکند که مهمانی برایش با هدفی متفاوت بوده است، نه به خاطر منافع مادی. او با تهدید به خشونت، از مهمانها میخواهد که آنچه را که به او دادهاند پس بگیرند و بروند. در نهایت، عرابی از آنان دور میشود و به قافلهاش بازمیگردد.
هوش مصنوعی: یک عرابی (کوچی) در یک بیابان با شترش راضی و خوشحال بود و از زندگی خود لذت میبرد. او با آرامش و صبر در آن شرایط سخت، به دنبال مسیرش بود.
هوش مصنوعی: در یک شب خاص، گروهی از شخصیتهای محترم و معتبر به آن مکان آمده و حضور پیدا کردند.
هوش مصنوعی: مردی با موقعیت و احترام، شتری برای پذیرایی از مهمانان خود آورد تا قربانی کنند.
هوش مصنوعی: روز بعد، به خاطر آنها، شتر دیگری را به راه انداخت.
هوش مصنوعی: عذر آوردند که هنوز چیزی از آنچه در روز گذشته داده شده، باقی مانده است.
هوش مصنوعی: او گفت: هرگز نمیشود که من امروز به این حال و روز بیفتم، تنها به خاطر اینکه دیشب یک بار در حالتی خاص بودم.
هوش مصنوعی: در روز دیگری، با بیاعتنایی به کرم و مهربانی، شتری جدید را به زمین سپرد.
هوش مصنوعی: پس از آن، سوار بر شتری شد و به منظور انجام کاری از میان مردم غایب گردید.
هوش مصنوعی: وقتی که مردم از نعمت و خوشی برخوردار شدند، تصمیم به ترک دیار خود گرفتند.
هوش مصنوعی: دست generosity و مهربانی را گشودند و کیسهای پر از طلا به خانوادهاش دادند.
هوش مصنوعی: هنوز از چشم مهمانان نیکوکار دور نشده است.
هوش مصنوعی: یک عرب زبده و ماهر از راه رسید و در راهی که میرفت، دید که آن کیسه یا سبد در آن منزلگاه قرار دارد.
هوش مصنوعی: او پرسید این چه چیزی است و زبانها به سخن آمدند و وضعیت او را به تصویر کشیدند.
هوش مصنوعی: ماه زیبا با دستان حاوی چراغ (یا نور) و نیزهای بر دوش، به دنبال جمعیت به راه افتاد و صدای بلندی سر داد.
هوش مصنوعی: ای نادانانی که در اندیشه خطا میروید، بدانید که شما از بخل و زودخویی برمیآید.
هوش مصنوعی: ما مهمان رحمت خدا هستیم و این حضور ما به خاطر لطف و کرم اوست، نه به خاطر اینکه بخواهیم چیزی مثل پول و ثروت به دست آوریم.
هوش مصنوعی: از من خواستههای خود را بگیرید و سپس آن را به سمت خود هدایت کنید.
هوش مصنوعی: اگر نه، وقتی که جان از بدن شما خارج شود، من با نیزه شما را روزی میزنم.
هوش مصنوعی: برخی از افراد خواستههای خود را گرفتند و به راهشان ادامه دادند، و آن عربی که در حال عبور بود، از جمعیت بازگشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.