گنجور

 
جامی

ای ز عدل تو سماوات به پای

نور عدلت ز زمین ظلم زدای

عدل شاهان که به هر خیر و شریست

از جهانداری عدلت اثریست

نام تو عدل بود کار تو عدل

آشکارا شده آثار تو عدل

ظلم هایی که به عالم پیداست

همه عدل است ولی ظلم نماست

همه از توست بلی کی شاید

کز تو کاری که نه عدل است آید

نسبت ظلم به تو نیست ادب

ظلمت ماش دهد ظلم لقب

جام عدلی به سر جامی ریز

کش ز مستی نکند ظلم انگیز

معتدل ساز ازان جام او را

به ز آغاز کن انجام او را

از همه ظلم رهایی بخشش

دولت عدل نمایی بخشش

تا به هر سفله که ظلم اندوزد

رستن از ظلمت ظلم آموزد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode