گنجور

 
جامی

ای فروزان ز تو کاشانه چرخ

پر می عشق تو خمخانه چرخ

ما درین خمکده مستان توییم

دست بر فرق ز دستان توییم

یافتیم از تو چو پیمانه شکست

دست ما گیر که رفتیم ز دست

گرچه در قید سیاهیم و سفید

از تو بی قیدیی داریم امید

به که از ما برهانی ما را

دامن از ما بفشانی ما را

دل جامی که به عشقت گرو است

ناقه کوشش او کندرو است

پای دل مانده به گل مپسندش

از دو عالم بگسل پیوندش

رو به ره دار ز آوارگیش

کندپایی ببر از بارگیش

زاد راه از کرم خویش دهش

شادمانی به غم خویش دهش

محمل عشق مقامش گردان

ربقه شوق زمامش گردان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode