بخش ۸۶ - حکایت کعبه روی که به سبب راستی از کید ناراستی برست و آن ناراست به برکت راستی وی به راستان پیوست
رهروی کعبه تمنا می داشت
لیکنش مادر ازان وا می داشت
کعبه اش بود بلی مادر او
طوف می کرد به گرد سر او
نیک زن رخت چو زین خانه ببست
ثمن خانه اش آورد به دست
زان ثمن کرد چو آمد به شمار
جیب را مخزن پنجه دینار
شد عصا در کف و نعلین به پای
در ره کعبه بیابان پیمای
چون ز ره مرحله ای چند برید
ناگهش راهزنی پیش رسید
گفت ای شیخ چه داری در جیب
جیب پر زر بود از صوفی عیب
بود چون راسترو و راست سرشت
شیوه راستی از دست نهشت
گفت در جیب پی توشه راه
نیست دینار زرم جز پنجاه
راهزن گفت برون آور هان
هر چه داری به تنگ جیب نهان
بستد آن را و یکایک بشمرد
بوسه ها داد و بدو باز سپرد
گفت کافتاد ازین راستیم
در کم و کاست کم و کاستیم
صدقت از کذب رهانید مرا
پایه بر چرخ رسانید مرا
ناوک صدق توام صید تو ساخت
آهوی دام و سگ قید تو ساخت
پس به الحاح و نیازی غالب
ساخت بر مرکب خویشش راکب
که به این راحله ره را کن طی
که منت می رسم اینک از پی
سال دیگر به جهان دست فشاند
در پی او به حرم راحله راند
هر دو بودند به هم پیر و مرید
تا اجل رشته صحبت ببرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر داستانی از یک رهرو را روایت میکند که آرزوی سفر به کعبه را دارد، اما مادرش مانع او میشود. مادر او خود نماد کعبه است و به دور او میچرخد. او در نهایت با جمعآوری پول، سفر خود را آغاز میکند. اما در راه با دزدی مواجه میشود که از او میخواهد تمام پولهایش را به او بدهد. رهرو با صداقت میگوید در جیبش تنها پنجاه دینار دارد و دزد پذیرفته و آن را میگیرد. رهرو از این اتفاق درس میگیرد و میفهمد که صداقت او را به حقیقت رسانده است. سال بعد، او بار دیگر برای سفر به کعبه آماده میشود و در این سفر، با پیر و مراد خود همراه میشود تا به مقصد برسند. شعر در نهایت با اشاره به پایان عمر و جدایی آنها از یکدیگر به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: مسافری که آرزوی رسیدن به کعبه را داشت، اما مادرش او را از این کار منع میکرد.
هوش مصنوعی: کعبه مادر او بود و او در حال طواف به دور او میچرخید.
هوش مصنوعی: وقتی زن نیکو، خانهاش را ترک کرد و رفت، پول و ارزش خانهاش را به همراه آورد.
هوش مصنوعی: وقتی که به تعداد رسید، او فهمید که جیبش پُر از دینار است.
هوش مصنوعی: عصا در دست و نعلین بر پا، در راه کعبه به سفر در بیابان میروم.
هوش مصنوعی: وقتی شخصی از مسیر خود چند قدم فاصله میگیرد، ناگهان به یک دزد برمیخورد.
هوش مصنوعی: شیخ، از تو میپرسم که در جیبتان چه دارید؟ جیبتان پر از زر و زیور است، اما این نشاندهنده عیبهایی از صوفی است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به درستی و راستگویی پایبند باشد و از خود صداقت نشان دهد، روش و شیوهاش نیز به درستی و راستگویی مبدل میشود و این ارزشها در او حفظ میشود.
هوش مصنوعی: او میگوید در جیب من چیزی برای سفر وجود ندارد، جز پنجاه دینار.
هوش مصنوعی: دزدی به فردی گفت که همه چیزهایی را که در جیب خود پنهان کرده، بیرون بیاورد.
هوش مصنوعی: او آن را گرفت و یک به یک شمرد، بوسهها را داد و دوباره به او سپرد.
هوش مصنوعی: گفت که در این راستا، ما هم در مشکلات و کمبودها افتادیم و در واقع، خودمان هم در این کم و کاستها سهم داریم.
هوش مصنوعی: تو با صداقت و راستگویی مرا از دروغ و فریب نجات دادی و به اوج موفقیت و شادی رساندی.
هوش مصنوعی: سلاح صداقت تو بر من چنان اثر گذاشت که مرا به دام انداخت، مانند آهو که در تله افتاده و حتی سگ هم به زنجیر تو گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: پس با اصرار و نیاز، سوار بر اسب خود شد و بر آن غلبه یافت.
هوش مصنوعی: تلاش کن تا این مسیر را طی کنی، زیرا به زودی به مقصد مورد نظر خواهی رسید.
هوش مصنوعی: سال آینده، به دنیا آمدن را جشن خواهیم گرفت و در پی او به سمت حرم راحله خواهیم رفت.
هوش مصنوعی: هر دو نفر به یکدیگر پیوند عمیق و نزدیکی داشتند، تا زمانی که سرنوشت باعث قطع ارتباط آنها شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.