گنجور

 
جامی

ای ز گلزار سخن یافته بوی

وز تماشای چمن تافته روی

بلبل دلشده مشتاق چمن

نکته خوان گشته ز اوراق سمن

بخرد اوراق سمن طی کرده

رو در اوراق سخن آورده

هر ورق کز سخن آنجاست رقم

نسخه صحت رنج است و الم

دیده بر دفتر جمعیت نه

الم تفرقه را صحت ده

باش با دفتر اشعار جلیس

انه خیر جلیس و انیس

دفتر شعر بود روضه روح

فاتح غنچه گلهای فتوح

هر ورق را که ز وی گردانی

گل دیگر شکفد گر دانی

خواهی آن رونق باغ تو شود

نکهتش عطر دماغ تو شود

خاطر از شوب غرض خالی کن

همت از صدق طلب عالی کن

از درون زنگ تعصب بزدای

بر خرد راه تأمل بگشای

مگذر قطره زنان همچو قلم

همچو پرگار بجا دار قدم

زن به گرد آوردی معنی رای

گرد هر نقطه و هر نکته برآی

حق معنی به طلب از هر حرف

نیک در رو به تنگ معنی ژرف

غوطه ناخورده به دریا غواص

نکند کف صدف گوهر خاص

اگر افتد ز معانیش پسند

یکی از ده به همان شو خرسند

بحر هر چند که کان گهر است

صدف او ز گهر بیشتر است

اصل معنیست منه تاوانی

در عبارت چو فتد نقصانی

پسته هر چند که سر بسته نکوست

به که مغز در بر وی پوست

عیب اگر هست کرم ورز و بپوش

ور نه بیهوده چو حاسد مخروش

عیب پوشیست ز احباب مهم

حبک الشی ء یعمی و یصم

عیبجویی هنر خود کردی

عیب نادیده یکی صد کردی

گاه بر راست کشی خط گزاف

گاه بر وزن زنی طعن زحاف

گاه بر قافیه کان معلول است

گاه بر لفظ که نامقبول است

گاه نابرده سوی معنی پی

خرده گیری ز تعصب بر وی

چون تو از نظم معانی دوری

زین قبل هر چه کنی معذوری

هرگز از دل نچکاندی خونی

بهر موزونی ناموزونی

مرغ تو قافیه آهنگ نشد

خاطرت قافیه سان تنگ نشد

پس زانو ننشستی یک شب

دیده از خواب نبستی یک شب

تا کشی گوهری از مخزن غیب

سر فکرت نکشیدی در جیب

تا دهد معنی باریکت روی

نشدی ز آتش دل حلقه چو موی

رنج این کار ندانی هرگز

فهم آن هم نتوانی هرگز

به که از کجرویت خم نزنیم

ور دو صد طعنه زنی دم نزنیم