بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات
ای دلت شاه سراپرده عشق
جان تو زخم بلا خورده عشق
عشق پروانه شمع ازل است
داغ پروانگیش لم یزل است
بی قراری سپهر از عشق است
گرم رفتاری مهر از عشق است
خاک یک جرعه ازان جام گرفت
که درین دایره آرام گرفت
دل بی عشق تن بی جان است
جان ازو زنده جاویدان است
گوهر زندگی از عشق طلب
گنج پایندگی از عشق طلب
مرده خوان هر که نه از وی زنده ست
نیست دان هر چه نه زو پاینده ست
عشق هر جا بود اکسیرگر است
مس ز خاصیت اکسیر زر است
گونه چون زر عشاق گواست
کانچه شد گفته بود روشن و راست
عشق نی کار جهان ساختن است
بلکه نقد دل و جان باختن است
عشق نی دلق بقا دوختن است
بلکه با داغ فنا سوختن است
عاشق آن دان که ز خود باز رهد
نغمه ترک خودی ساز دهد
نه ره دولت و دنیا سپرد
نه سوی نعمت عقبی نگرد
قبله همت او دوست بود
هر چه جز دوست همه پوست بود
آنچه با دوست دهد پیوندش
شود از فرط محبت بندش
گر دمد خار ز پیرامن او
که سوی دوست کشد دامن او
بود آن خار به از گلزارش
عین راحت شمرد آزارش
وانچه از دوست حجابش گردد
بر رخ وصل نقابش گردد
گرچه خود مردمک دیده بود
پیش چشمش نه پسندیده بود
غم او شادی جانش باشد
نام او ورد زبانش باشد
گر به ذکرش گذراند همه سال
ننشیند به دلش گرد ملال
گوی گردد خم چوگانش را
سر نهد ضربت فرمانش را
نزند دم چو بگوید که بمیر
شود از جام اجل جرعه پذیر
نشود رنجه ز بد خوبی او
نزید جز به رضا جویی او
ترک خشنودی اغیار کند
به رضای دل او کار کند
خیره ماند چو جمالش بیند
لال گردد چو دلالش بیند
باشد از لذت صحبت رقصان
لیک شوقش نپذیرد نقصان
هر دمش حیرت دیگر زاید
هر نفس شوق دگر افزاید
گرچه در بحر بود کشتی وار
عاقبت خشک لب آید به کنار
هر نفس صد نفر از حور و پری
گر کند بر نظرش جلوه گری
کم فتد جانب آنها نظرش
نفرت افزون شود از هر نفرش
غنچه سان باشدش از روز بهی
دل پر از یار و ز اغیار تهی
نه چو نرگس که چو بگشاید چشم
بر همه خار و گلش آید چشم
گل همان در نظرش خار همان
نشود بهر گل از خار رمان
به رخ تازه گل و خشک گیاه
نکند جز به یکی چشم نگاه
نیست این قاعده عشق و وفا
نیست این لازمه صدق و صفا
یا مکن بیهده از عشق خروش
یا نظر زانچه نه معشوق بپوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بهوضوح به مفهوم عشق و عمق آن میپردازد. شاعر عشق را به عنوان یک نیروی زنده و حیاتی معرفی میکند که جان و دل انسان را زنده نگه میدارد. وقتی عشق وجود داشته باشد، هر چیز دیگر بیارزش و پوچ میشود. شاعر عشق را اکسیر حیات میداند و آن را ازلی و جاودانی توصیف میکند. او به عاشق اشاره میکند که این شخص باید خود را فراموش کند و تنها به معشوق فکر کند. این عشق و محبت است که زندگی را معنا میبخشد و هر چیز دیگری را بیارزش میکند. در نهایت، او از حقایق عشق و وفا سخن میگوید و تأکید میکند که عشق واقعی نه تنها بزرگترین لذت زندگی است بلکه همچنین سرچشمهٔ درد و رنج نیز میتواند باشد.
هوش مصنوعی: ای دل عزیزم! تو همچون پادشاهی هستی در سرپناه عشق، و جان تو جراحتهای زیادی از درد و سختیهای عشق دیده است.
هوش مصنوعی: عشق مانند پروانهای است که دورتادور شمع وجود میچرخد و حرارت شعلهی آن همیشه باقی است.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر عشق ناآرام و بیقرار است و گرمی و مهربانی خورشید نیز از عشق نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: خاک مقداری از آن جام را برداشت و در این دایره آرامش یافت.
هوش مصنوعی: دل بدون عشق همچون بدنی بیجان است و عشق، روحی است که آن را زنده و پایدار میسازد.
هوش مصنوعی: جوهر هستی را از عشق بخواه و برای رسیدن به گنج جاودانگی، عشق را طلب کن.
هوش مصنوعی: هر کس که برایش یاد و یادگاری وجود نداشته باشد، در حقیقت مرده است. هر چیزی که از آن سرچشمه نگیرد و پایدار نباشد، اهمیت و ارزش واقعی ندارد.
هوش مصنوعی: عشق در هر شرایطی میتواند قدرت جادویی و شفابخشی داشته باشد، همانطور که مس در مقایسه با طلا خاصیت ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای عاشقان مثل طلاست و آنچه گفته شده، روشن و حقیقت دارد.
هوش مصنوعی: عشق، تنها برای به دست آوردن دنیا و موفقیت در آن نیست، بلکه نیاز به فدا کردن دل و جان دارد.
هوش مصنوعی: عشق به معنای پوشیدن زرق و برق و زیبایی نیست، بلکه در واقع به این معنی است که با تحمل درد و رنج از بین رفتن، زندگی کرد.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی است که از خودخواهی و خودپرستی کنار میکشد و به جای آن، به آهنگی از عشق و فداکاری میپردازد.
هوش مصنوعی: او نه به دنبال خوشبختی و ثروت در این دنیا بود و نه به خاطر نعمتهای آخرت به سوی آنها توجه کرد.
هوش مصنوعی: هدف و آرزوی او تنها دوست است و هر چیز دیگری که به جز دوست باشد، تنها ظاهری بیارزش و پوچ دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از روی محبت با دوستی برقرار شود، باعث ایجاد پیوند و ارتباط عمیق میشود.
هوش مصنوعی: اگر خارها و زخمها از اطراف او برود و او را به سمت دوست بکشاند، این بهترین حالتی است که میتواند برای او پیش بیاید.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که برخی از مشکلات و دردها ممکن است انسان را به آرامش و راحتی نزدیکتر کنند، تا اینکه آنچه که به ظاهر زیبا و دلپذیر است. به عبارت دیگر، گاهی اوقات چیزهایی که ابتدا آزاردهنده به نظر میرسند، میتوانند به رشد و راحتی واقعی منجر شوند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دوست مانع شود، در حقیقت پردهای است بر روی زیبایی وصل او.
هوش مصنوعی: هرچند که آنچه در چشمانش دیده میشد، در مقابلش بود، اما او آن را نپسندیده بود.
هوش مصنوعی: اندوه او باعث شادی جانش میشود و نام او همیشه بر زبانش جاری است.
هوش مصنوعی: اگر کسی با یاد او سالها را بگذراند، هیچ ناراحتی و اندوهی به دلش نخواهد نشست.
هوش مصنوعی: خود را به شکل بازی چوگان درآورده و با قدرت فرمانش را به اجرا درمیآورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از مرگ سخن بگوید و به آن اشاره کند، ممکن است مرگ به او نزدیکتر شود و آن لحظهای که باید بمیرد، به او برسد.
هوش مصنوعی: تنها در صورتی میتوان از بدیها رنجید که به دنبال برخورداری از خوبیهای او باشیم و این امر نیاز به پذیرش و رضایت دارد.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال خوشنودی دیگران نیست، تنها به رضایت دل خود اهمیت میدهد و بر اساس آن عمل میکند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی زیبایی او را میبیند، متعجب و خوشحالی میشود و وقتی مَشوقش را میبیند، زبانش بند میآید.
هوش مصنوعی: از لذت گفتگو و صحبت لذت میبرم، اما اشتیاق من هرگز کاهش نمییابد.
هوش مصنوعی: هر لحظه او حیرت تازهای به وجود میآورد و با هر نفس شوق و اشتیاق جدیدی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: اگرچه کشتی به مانند یک وسیله در دریا حرکت میکند، اما در نهایت به خشکی و ساحل میرسد.
هوش مصنوعی: هر لحظه که او را ببینی، صدها نفر از beauties و فرشتهها برایش خود را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی کمتر به آنها نگاه کند، احساس نفرتش نسبت به هر یک از آنها بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: دل او مانند غنچهای است که از روزهای خوب پر شده و از محبت یار سرشار است و هیچ شکیبایی از دشمنان ندارد.
هوش مصنوعی: هیچگاه مانند نرگس نباش که با باز کردن چشمش فقط به خاری و گلی نگاه کند؛ به این معنا که سعی کن در زندگی دیدگاه وسیعتری داشته باشی و فقط به زیباییها یا زشتیها محدود نشو.
هوش مصنوعی: گل برای او همان خار است و هیچ فرقی نمیکند، چون غم و درد از خار را فراموش کرده و تنها به زیبایی گل فکر میکند.
هوش مصنوعی: به گل تازه و گیاه خشک فقط با یک نگاه توجه میشود و این نگاه به آنها یکسان است.
هوش مصنوعی: عشق و وفا قوانین خاصی ندارند و صداقت و پاکی هم به آنها مربوط نمیشوند.
هوش مصنوعی: عشق را بیدلیل فریاد نزن و به چیزهایی که معشوق پنهان کرده، توجه نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.