ای به زندان غمت شاد همه
بند تو بنده و آزاد همه
روی در قبله احسان توییم
بندی و بنده فرمان توییم
سر ما افسر طاعت ز تو یافت
دل ما عز قناعت ز تو یافت
حرص ما بر تو ز حد بیرون است
هر چه گوییم ازان افزون است
زان گرفتار صنایع نشویم
کز تو جز هم به تو قانع نشویم
جامی از حرص و قناعت رسته
در رهت محمل طاعت بسته
بارش از راه به منزل برسان
رختش از موج به ساحل برسان
شعله در خرمن پندارش زن
سکه بر صفحه دینارش زن
زآتش عشق شراریش بده
بر در قرب قراریش بده
پشت کبرش که ندیده ست شکست
به لگدکوب تواضع کن پست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.