گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مشتاق اصفهانی امیرخسرو دهلوی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها مشتاق اصفهانی مصرع یا بیتی از امیرخسرو دهلوی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲ :: امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵۸

    مشتاق اصفهانی (بیت ۲): غمم اکنون نمیخورد که مراست - غم او غمگسار دیرینه

    امیرخسرو دهلوی (بیت ۱): ای فراق تو یار دیرینه - غم تو غمگسار دیرینه



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:تا کی به ما نشینی بیگانه‌وار یارا - آخر تفقدی کن یاران آشنا را


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا - یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را


  2. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:توئی که چاشنی آشتی است جنگ ترا - کشد ز شوق در آغوش شیشه سنگ ترا


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا - که در کشید به بر سرو لاله رنگ ترا


  3. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:نگیرد دل قرار از تاب تب بیمار هجران را - مگر آن دم که بیند روی جانان و دهد جان را


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴:گه از می تلخ می‌کن آن دو لعل شکرافشان را - که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵:برو، ای باد و پیش دیگران ده جلوه بستان را - مرا بگذار تا می‌بینم آن سرو خرامان را


  4. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:چو رویت بود اگر می‌داشت خورشید جهان‌آرا - عذاری از گل سوری خطی از عنبرسارا


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:مرا دردیست اندر دل که درمان نیستش یارا - من و دردت، چو تو درمان نمی‌خواهی دل ما را

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:چه اقبال است این یا رب که دولت داده رو ما را - که در کوی فراموشان گذر شد یار زیبا را


  5. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:عنان دل بکف کودکی بود ما را - که میکشد ز ستم مرغ رشته بر پارا


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶:زمانه حله نو بست روی صحرا را - کشید دل به چمن لعبتان رعنا را

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:زهی بریخته بر لاله مشک سارا را - شکسته رونق خورشید گوهر آرا را


  6. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱:گل همنشین خار و خس در دامن گلزارها - وز خارخار عشق گل در جان بلبل خارها


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳:ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخسارها - خار است بی رخسار تو در دیده گلزارها


  7. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:صبح شد ساقی بشو ز آیینهٔ رو زنگ خواب - جام زرین را به دور انداز همچون آفتاب

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح علی بن ابیطالب(ع):ای زرافشان پنجه‌ات پیوسته همچون آفتاب - وی دل و دست تو از جود و کرم بحر و سحاب

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶ - تاریخ فوت میرمعصوم:عالم فاضل جناب میرمعصوم آنکه بود - رأی او روشن‌تر از مرأت بود از آفتاب


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹:باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب - گوییا در زیر ابری رفت ناگه آفتاب

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸:ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خواب - وی سراسر تاب من برده ز زلف نیم تاب


  8. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:صبح شد ساقی بشو از دیده خواب - می بده واکرد گل بند نقاب


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱:زاد چون از صبح روشن آفتاب - ساقی خورشید رو در ده شراب

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:ای ترا در دیده من جای خواب - دیده بی خوابم از تو جای آب


  9. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:آنکه با من همنشین در عشق جانان من است - کیست غیر از دل که آنهم دشمن جان من است


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:آن سوار کج کله کز ناز سلطان من است - بس خرابی ها کز او، در جان ویران من است


  10. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:گر چو من از گلشن عشقش بدل جز خار نیست - ناله بلبل چرا چون ناله من زار نیست


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰:آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست - تشنه خون مسلمانان جز آن خونخوار نیست


  11. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰:چو شمعم کشت و آسوده ز آه شعله بار خود - جز این نبود گر آخر یار‌ی‌ای دیدم ز یار خود

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:کسان مشغول کار خویش و من مشغول یار خود - که خواهد آمدن تا زین میان آخر به کار خود


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷:چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی یار خود - گلستان حیاتم تازه گشت از نوبهار خود


  12. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹:پی چه گلبن بختم گل مراد دهد - که تا دهد فلکش چیند و بباد دهد


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۵:ز من به خاطر آن نازنین که یاد دهد؟ - ز جور او به که نالم، مرا که داد دهد؟


  13. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴:من آن صیدم که گفت آهسته چون می‌بست صیادش - که خون می‌ریزمش اما نخواهم کرد آزادش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۱:نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان یادش - غلام آن سر زلفم که در هم می کند بادش


  14. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:گرفتم آمد آن سرو قباپوش - کیم از سرکشی آید در آغوش


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۲:تعالی الله، چه دولت داشتم دوش - که بود آن بخت بیدارم در آغوش


  15. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:گل یکی داند چو بانگ بلبل و فریاد زاغ - باغ را گو باغبان پردازد از مرغان باغ


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۱:شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فراغ - می نزیبد بد کنی در پیش مسکینان دماغ


  16. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱:به کنج بی‌کسی شادم مجوییدم مجوییدم - خوشم با درد از درمان درمان مگوییدم مگوییدم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۶:بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم - وگر میرم به تعظیم سگان او بموییدم


  17. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵:شه من ترا نشان نه که من گدات جویم - همه حیرتم ندانم ز که و کجات جویم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۶:شب من سیه شد از غم، مه من کجات جویم؟ - به شب دراز هجران مگر از خدات جویم؟


  18. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴:دلم دارد هوای دام جان هم - که بر من باغ تنگ است آشیان هم


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۰:ببستی چشم من ز افسون زبان هم - دلم بردی نه تنها بلکه جان هم


  19. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:ای از ازل ز عشق تو آشفته کار من - هم روز من سیه ز تو هم روزگار من

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸:چشمم سفید شد به رهت گل‌عذار من - بود این شکوفه‌ی شجر انتظار من


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸۵:امروز باز شکل دگرگشت یار من - یادی نکرد از من و از روزگار من


  20. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:یکره ز وصل خویش مرا بهره‌مند کن - اغیار را بر آتش غیرت سپند کن


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸۳:ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن - چشم طمع ز خوان خسان بی گزند کن


  21. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰:زندگر تیغ و ریزد خون من عین مراد است این - خوشم با جور ظلم او که عدلست آن و داد است این


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰۵:غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه باد است این؟ - سوار مست می آید، فساد است و فساد است این


  22. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:چو ماه چارده دارم نگاری چارده‌ساله - که رخسارش بود ماه و خطش بر گرد مه هاله


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰۰:من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله - ز آه من مبادا بر لبش آزار تبخاله


  23. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶:ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره - که تو در کنارم و من ز تو مانده بر کناره


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲۸:مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره - نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره


  24. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲:آمد امروز یار دیرینه - تازه شد خارخار دیرینه


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵۸:ای فراق تو یار دیرینه - غم تو غمگسار دیرینه


  25. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶:گه مهر گویم گه مهت گه زهره گاهی مشتری - اما چو نیکو بنگرم تو از همه بالاتری


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲۵:ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری - هر چند وصفت می کنم، در حسن از آن زیباتری


  26. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸:گو در ره عشقم نرسد راهنمائی - کافتاده‌ام و نیست مرا قوت پائی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۸:هر بار که تو در دل شب در دلم آیی - خون دلم آید ز دو دیده به روایی


  27. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰:ای که می‌جویی به خوبی همچو لیلی دلبری - حال مجنون ناید ار لیلی نباشد دیگری


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴۲:جان شیرین منی، ای از لطافت چون پری - گر پری جان است، تو از جان شیرین خوشتری


  28. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲:ز وصل او که من پیوسته می‌پنداشتم روزی - دلی دارند یاران خوش که من هم داشتم روزی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۸:من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم روزی - کنون بر می دهد تخمی که من می کاشتم روزی


  29. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷:به گلشن بود در پرواز مرغ بند برپایی - سر بندش به دست صید بند بی‌مدارایی

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:در آن گلشن مکن کو گلشن‌آرا گلشن‌آرایی - که جز در دامن گلچین نبیند گل تماشایی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۶:بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل جایی - من و کنج غم و هر کس به باغی و تماشایی


  30. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹:چون بیتو ننالم زار در گوشه تنهائی - کو طاقت خودداری کو تاب شکیبائی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸۹:تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی - چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی


  31. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷:خوشا مستی و عشق نازنینی - نه آئینی نه کیشی و نه دینی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۳:سزد گر نیکویی در من ببینی - که خودکام و جوان و نازنینی


  32. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸:به رنگ ذره‌ام سرگرم مهر عالم‌افروزی - که ممکن نیست هرگز با کسی آرد به شب روزی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰۱:هوس پخته ست این پروانه بهر خویشتن سوزی - بیا و خانه روشن کن ز بهر مجلس افروزی


  33. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹:زهدم افسرده خوشا وقت قدح پیمائی - که شود مست و زند دستی و کو بدپائی

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:هست چشمم ز غمت قلزم طوفان‌زایی - که بود در دل هر قطره او دریایی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵۴:آن نه روییست که ماهی ست بدان زیبایی - وان نه بالاست، بلاییست بدان رعنایی

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸۹:نشدت دل که به این دل شده مهمان آیی - کعبه دل شوی و در حرم جان آیی


  34. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳:ز هرچه هست رخ ما از آن بگردانی - که از دو کون بر آن آستان بگردانی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰۸:چو لب زنی به می و در میان بگردانی - من آن شراب نگویم که جان بگردانی


  35. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴:خوش آن عاشق که سویش گاهگاهی - فتد از گوشه چشمی نگاهی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲۹:فراهم کرد شکل کج کلاهی - که در زیر کلاهش هست ماهی


  36. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱:خرامان بود در دامان کوهی کبک طنازی - که ناگه از هوا آمد صدای بال شهبازی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰۵:ز من برگشته ای، جانا، ندانم با که می سازی؟ - حدیث ما نمی پرسی، که داند با که همرازی؟


  37. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲:خوشا فصل گل و عهد جوانی - خصوص آغاز صبح زندگانی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۱:اگر تو سرگذشت من بدانی - دگر افسانه مجنون نخوانی

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۲:نگارین مرا شد نوجوانی - که نو بادش نشاط و کامرانی


  38. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳:از دیر و کعبه در عشق گر نبودم نشانی - کافیست بر جبینم گردی ز آستانی


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶۹:ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و جانی - یا خود چو عمر رفته باز آمدن ندانی؟

    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰۰:ما را در آرزویت بگذشت زندگانی - باقیست تا دو سه دم، دریاب گر توانی


  39. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت خاتم‌الانبیا محمد(ص):محفل افروز جهان باز در ایوان حمل - علم شعشعه افراخت چو زرین مشعل


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۹:من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم دل؟ - که ز عشق تو به جز غصه ندارم حاصل


  40. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱ - تاریخ وفات شیخ زین‌الدین:چراغ انجمن علم و فضل زین‌الدین - که قدوه علما بود و زبده فضلا


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا - نشسته ام مترصد میان خوف و رجا


  41. مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۹ - در فتح هندوستان:نادر دوران شه گیتی‌ستان کاورده است - در کمند حکمش ایزد گردن گردن کشان

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۱ - فتح قلعه ایروان:شکرلله گشت از عون حق و امداد بخت - ایروان مفتوح از تیغ شه صاحب قران

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۲ - تاریخ جلوس سلطان محمد:شکرلله سرور مهر افسر گردون سریر - وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان

    مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۳:حیف از اسماعیل آن روشن دل صافی ضمیر - کامد او را سنگ بر مینای هستی ناگهان


    امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵۸:آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد آن - گل گریبان می درد از خجلت نسرین خزان