بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم
وگر میرم به تعظیم سگان او بموییدم
مرا امروز در دار بلا جلوه ست بهر او
سرود جلوه کان در نوحه گویند آن مگوییدم
شهید خنجر عشقم به خون دیده آلوده
به خاکم همچنان پر خون در آرید و مشوییدم
گلی کز خاک من روید، به گوش اهل دل گوید
که من بوی فلان دارم، مبوییدم، مبوییدم
همه جا از شهیدان نور خیزد وز دلم آتش
نشان است این میان کشتگانش، گر بجوییدم
گر از گل گل شود پیدا، ز من خواهد زدن بویش
نبوییدم که از غیرت بسوزم، گر ببوییدم
پس از کشتن که خون آلوده خسپد بر درش، خسرو
از آن بهتر که با عزت به خون دیده شوییدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر از نوروز، نوشد ماتمم، خاطر مجوییدم
درین ماتم، به مرگ نو، مبارکباد گوییدم
چنان زین گلشن بیبرگ، بوی مرگ میآید
که هر گل با زبان حال میگوید: مبوییدم
چو با صد آرزو در سینه، جان دادم به ناکامی
[...]
به کنج بیکسی شادم مجوییدم مجوییدم
خوشم با درد از درمان درمان مگوییدم مگوییدم
کفن جز خون نشاید کشته تیغ محبت را
شهید خنجر عشقم مشوییدم مشوییدم
گلی کو روید از خاک شهید عشق میگوید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.