ز من به خاطر آن نازنین که یاد دهد؟
ز جور او به که نالم، مرا که داد دهد؟
جوان و مست و فراموش کار و نادان است
زمان زمان ز من بیدلش که یاد دهد؟
مراد جویم و گوید خدا دهد، آری
خدا مگر من بیچاره را مراد دهد
دلم به ششدر غم ماند و کعبتین دو چشم
سفید گشت که این مهره را گشاد دهد
شکیب کو که سرشک سبک رکاب مرا
عنان بگیرد و یک ساعت ایستاد دهد
بدین صفت که دم سرد می زند خسرو
عجب نباشد، اگر خویش را به باد دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلتنگی و عشق بیان شده است. شاعر از محبوبی نازنین یاد میکند که او را به یاد میآورد و از بیعدالتیهای او گلایه دارد. او جوان و نادان را به تصویر میکشد که در جستجوی مراد و آرزوهایش است، اما نمیتواند آن را پیدا کند. شاعر همچنین از درد و غم خود میگوید و به چشمان معشوقش اشاره میکند که مانند کعبهای است که دلش را میگیرد. در نهایت به کمبود صبر و آرامش اشاره کرده و به سرنوشت و بیتوجهی خسرو اشاره میکند که ممکن است به خود آسیب بزند. بهطور کلی، احساسات عاشقانه و رنجهای ناشی از جدایی در این شعر مشهود است.
هوش مصنوعی: من به خاطر آن عزیز که مرا روشنی بخشد، از ظلم او به که شکایت کنم، که در این حال چه کسی به من کمک خواهد کرد؟
هوش مصنوعی: جوان در حال سرخوشی و بیخبری است و نمیداند در این زمان چه باید بکند. من بیدل، کیست که به او یاد بدهد؟
هوش مصنوعی: من به دنبال آرزوهایم هستم و او میگوید که خدا آنها را به من میدهد، اما آیا خداوند به من، این بیچاره، چیزی خواهد داد؟
هوش مصنوعی: دل من در غم به شدت مانده است و دو چشم روشن و سفید مانند کعبه، به این زیبایی احتیاج دارند تا این درد و اندوه را از بین ببرند.
هوش مصنوعی: صبر کن تا شوق و هیجان من با آرامش به کنترل درآید و فرصتی برای استراحت و تأمل پیدا کنم.
هوش مصنوعی: با این ویژگی که خسرو به آرامی صحبت میکند، عجیب نیست اگر به راحتی خود را به باد دهد و از دست برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو گل به وقت سحر گنج زر به باد دهد
خبر ز ملک سلیمان و کیقباد دهد
مرا که ظلم فراوان کشیدهام ز خمار
به غیر بادهٔ نوشینروان که داد دهد
مراد ما همه عشق است و مستی و زاری
[...]
گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد
بود که شاخ امل میوهٔ مراد دهد
اگر ز پردهٔ گِل گُل جمال ننماید
ز لطف چهرهٔ نو رفتگان که یاد دهد
مگر که چارهٔ کارم همو کند ورنه
[...]
دل غمین بستاند که جان شاد دهد
فلک فریب دهد هرکه را مراد دهد
اگر به کوی تو دیرم آمدم، مرنج از من
کسی نبود که ترم به باد دهد
زمانه جور به هر کس کند مرا سوزد
[...]
پی چه گلبن بختم گل مراد دهد
که تا دهد فلکش چیند و بباد دهد
میست تلخ جدائی که میکشد ساقی
از این شرابم اگر جرعه زیاد دهد
معاشران ز پی صحبت تو مدهوشند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.