گنجور

 
مشتاق اصفهانی

آمد امروز یار دیرینه

تازه شد خارخار دیرینه

غمم اکنون نمیخورد که مراست

غم او غمگسار دیرینه

یار دیرینه‌ایم و حیف که نیست

یار ما یار یار دیرینه

آمد و رسم دوستداری نو

کرد با دوستدار دیرینه

یاد از بنده کهن نکند

جز خداوندگار دیرینه

جوربس از تو ناامید مباد

گردد امیدوار دیرینه

کیست بر آستانه‌ات مشتاق

بنده‌ای خاکسار دیرینه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode