گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

آن سوار کج کله کز ناز سلطان من است

بس خرابی ها کز او، در جان ویران من است

خون من در گردنم، کامروز دیدم روی او

چنگ من فردای محشر هم به دامان من است

هر که در جا حور دارد، خانه پندارد بهشت

من کز او دورم ضرورت خانه زندان من است

تا جدا ماندم ز تو جز غم ندارم مونسی

یار شبهای فراقت چشم گریان من است

بس که صحرا گیرم از غم، تا درون خالی کنم

هر گیاهی مونس غمهای پنهان من است

جان کشم از تو که هم خوابه نگردد، با تو، لیک

من ندانم کاین تویی در سینه یا جان من است

شاه عشقم خاک گوید مسند جمشیدیم

دولت و اقبال من حال پریشان من است

خسرو، نظمم، ولی از سرنوشت آسمان

نامه دردم که نام دوست عنوان من است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عبدالقادر گیلانی

آن که آتش افکند درخلق جانان من است

وانکه می سوزد از آن رویش همین جان من است

تا شدم دیوانه پیشم قصر شه ویرانه است

کآسمان فیروزه ای ازطاق ایوان من است

عشق ورزیدم نهان ای وای بر من کین زمان

[...]

حکیم نزاری

گر رقیبش دشمن جان است رضوان من است

ورهمه مالک بود در راه او جان من است

آب حیوانی کزو شد زنده ی جاوید خضر

گر زمن پرسند خاک کوی جانان من است

من چه غم دارم اگر بر چشم اهل روزگار

[...]

ناصر بخارایی

دیوانه‌ام وین عقل کل طفل دبستان من است

روح‌القدس بر لوح دل کمتر ثنا خوان من است

تا مشتری شد دلبرم فارغ ز حوض کوثرم

مه را گریبان می‌درم، مه در گریبان من است

من چون خلیفه زاده‌ام، اندر ولایت حاکمم

[...]

جامی

این همه خونابه کاندر چشم گریان من است

گشته پیدا از جراحت های پنهان من است

قاصدی کاید ز جانان بهر قتل دیگری

قاصد جانان مگو کو قاصد جان من است

پرده از راز دلم چون غنچه برخواهد گرفت

[...]

اهلی شیرازی

یار اگر زان رقیبان و گرزان من است

گنج مهر او که مقصودست در جان من است

آب حیوان کز لطافت مرده را جان میدهد

گر خرامد بر زمین سرو خرامان من است

در جهان یک روز اگر طوفان نوح افتاده است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه