غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه باد است این؟
سوار مست می آید، فساد است و فساد است این
به زلفش صد دل مظلوم در فریاد می بینم
ندانم رشته ظلم است یا زنجیر داد است این!
منش گویم چنین مخرام کآه خلق بد باشد
نصیحت می کنم، یارب، چه ترک خود مراد است این
بگفتم گریه را «باز ایست » آخر یک زمان، گفتا
که جانان می رود بیرون، چه جای ایستاد است این
همه کس را ز یاد دوستان در دل نشاط آید
مرا جان می رود بیرون، ندانم تا چه یاد است این؟
مبین عار، ار به گریه ریخت مردم دیده در پایت
که از خون دلش پرورد و طفل خانه زاد است این
دلا، درمانده گشتی از خیال من هم از اول
که او را جای می دادی، نمی گفتم فساد است این
به امید سلامی رفت روز عمر در کویش
شبت خوش، خسروا، بگذر که وقت خیر باد است این
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساساتی عمیق و پیچیده سخن میگوید. غبار مشک به معنای عطری دلنشین و سوار مست به نماد عشق و شوریدگی اشاره دارد. او در مورد جذابیت و زیبایی معشوق صحبت میکند که همزمان ممکن است باعث درد و رنج باشد. شاعر مضامین ظلم و داد را نیز به تصویر میکشد، و از دوگانگی احساساتش در برابر عشق سخن میگوید. او به گریه و دلتنگی اشاره میکند و از ناتوانی در کنترل احساساتش شکایت دارد. در نهایت، او به اتفاقات آینده و امید به دیداری دوباره اشاره میکند و از گذر عمر و تاثیر آن بر احساساتش میگوید.
هوش مصنوعی: بوی خوش مشک به مشام میرسد، نمیدانم این نشانهی چه چیزی است؟ سواری مست و سرحال به طرف ما میآید، و این نشانهای از آشفتگی و بینظمی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به زیبایی و گیرایی زلف محبوبش اشاره میکند و میگوید که دلهای زیادی در رنج و فریاد به سر میبرند. او نمیداند که آیا این زلف زیبا به نوعی ظلم و ستم منجر میشود یا اینکه نشانهای از عدالت و حقانیت است. یعنی در این زیبایی هم میتوان نشانههای درد و رنج را دید و هم میتوان آن را به عنوان نشانهای از حق و عدالت تعبیر کرد.
هوش مصنوعی: من چنین میگویم که اگر بخواهم نصیحت کنم، باید بگویم که الهی، چه چیزهایی که به خواسته خودم نیست را باید کنار بگذارم.
هوش مصنوعی: گفتم که گریه کردن را متوقف کن، اما او گفت که محبوب من در حال رفتن است، پس چه جایی برای توقف وجود دارد؟
هوش مصنوعی: همه افراد وقتی که دوستانشان را به خاطر میآورند، احساس شادی و نشاط میکنند، اما من که تنها به یاد دوستان میافتم، گویی جانم از بدنم خارج میشود و نمیدانم این یادآوری چه احساسی در من ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: آشکار نکن که اگر مردم از روی دلسوزی بر تو اشک بریزند، نشانهی ننگ نیست. بلکه آنها با عشق و گذشت خود، دلشان را برای تو گداختهاند و تو را مانند فرزندی عزیز میدانند.
هوش مصنوعی: ای دل، تو از خیال من به شدت پریشان شدهای، اما از همان ابتدا که او را در قلب خود جا میزدی، هرگز نمیگفتم که این کار بدی است.
هوش مصنوعی: در آرزوی سلامتی، عمرم به امید دیدار تو سپری شد. شب بخیر، ای عزیز، بگذر که اکنون زمان خوبی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زندگر تیغ و ریزد خون من عین مراد است این
خوشم با جور ظلم او که عدلست آن و داد است این
زاشک و آه خود سرگشتهام در بحر و بر دایم
منم خاشاک و گردابست آن و گردباد است این
نجات از بحر غم در سینهام از آه میجوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.