ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخسارها
خار است بی رخسار تو در دیده گلزارها
شد پوستم بر استخوان چون چنگ خشک و از فغان
رگها نگر اینک بر آن افتاده همچون تارها
تا آفتاب و روی مه دیدند آن زلف سیه
در کوی او رو همچو که مانده ست بر دیوارها
هر گه که چوگان بازد او، بازم به راهش سر چو گو
آری، مرا در عشق او باشد ازین سر کارها
تا چند چشم پر زنم در عشق خون بارم ز غم
آری، که از غم شسته ام من دست ازین خون بارها
پیکان که بودی در درون با تیر خود کردی برون
خرسندییی دارم کنون در را بدان زنگارها
از دیده اشک من روان، آن سرو دلجوی کسان
خسرو چو بلبل در فغان او همنشین با خارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از عواطف عمیق و دردناک شاعر در فقدان معشوق است. شاعر به صورت استعاری بیان میکند که بدون حضور محبوب، زیباییهای زندگی (مانند گلها) به حالت ویرانی درآمدهاند. او از رنج و عذاب خود میگوید و اینکه بدنش مانند چنگی خشک و بیصدا شده است. درد عشق او آنقدر عمیق است که انگار رگهایش به تارهایی تبدیل شدهاند. اشاره به زیبایی محبوب و تلاش برای رسیدن به او در ذهنش وجود دارد، اما در عین حال از غم و اشکهایش نیز سخن میگوید. شاعر در نهایت به ناامیدی و درد عمیقش اشاره میکند که همچنان با وجود تمام رنجها، عشق او ادامه دارد.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، گلهای چمن با خون چهرههاشان شسته شده و مانند خار به نظر میرسند. بدون وجود تو، در چشمهای گلزارها نیز زیبایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: پوستم بر استخوانم مانند چنگی خشک شده و از درد، رگهایم به حالت فریاد در آمدهاند؛ اکنون بر آنها افتادهام و به شکلی همچون تارها درآمدهام.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید و چهرهٔ ماه را مشاهده کردند، آن زلف سیاه در کوی او مانند نقش و نگارهایی است که بر دیوارها باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: هر بار که او بازی را شروع میکند، من هم در راهش، سر به زیر میآورم و فقط به او فکر میکنم. در عشق او همیشه با این مسائل درگیرم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در عشق غمگین و غمناک هستم و از غصه و درد به شدت رنج میبرم. اما حالا تصمیم گرفتهام که از این غم و اندوه دست بردارم و خودم را از آن آزاد کنم.
هوش مصنوعی: تو که مانند پیکانی بودی که دلت را با تیر محبتش نشانه گرفته و خارج کردی، اکنون به خاطر خرسندیای که برایم به ارمغان آوردی، درهایی را که به زنگار افتادهاند باز میکنم.
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک میریزد، آن محبوب دلنواز مانند خسرو، در فریاد من همچون بلبل درحال ناله است و در کنار خارها نشسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه جانم سوختی با داغ محنت بارها
دارم من آشفته دل با سوز عشقت کارها
گرچه میان آتشم با داغ درد تو خوشم
عاقل اگرچه میکند بر حال من انکارها
با یادت ای پیمان گسل خالی شد از اغیار دل
[...]
از خارخار عشق تو در سینه دارم خارها
هر دم شکفته بر رخم زان خارها گلزارها
از بس فغان و شیونم چنگی ست خم گشته تنم
اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها
ره جانب بستان فکن کز شوق تو گل در چمن
[...]
ای از بهار حسن تو بر چهرهام گلزارها
در سینه زان گلزارها دارم خلیده خارها
از نیش هجرش متصل کو رشته جانم گسل
چون دوخت نتوان چاک دل زان سوزن و زین تارها
در کلبه غم گر برم آیی نیابی پیکرم
[...]
ای بیتو از خون بسته گل مژگان من بر خارها
خار است دور از روی تو در چشم من گلزارها
هرچند کز آب بقا باشد خضر دور از فنا
بیند شهیدان تو را میرد ز حسرت بارها
خوش پای داری آنچنان کز دیدن آن ناتوان
[...]
در دل نشانم هر نفس خار تو، در گلزارها
شاید که روزی بردمد شاخ گلی زین خارها
شد خشت کویت لاله گون گلها دمید از خاک و خون
سرها زده اهل جنون هر گوشه بر دیوارها
افگنده چنگ از ضعف تن شوری عجب در انجمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.