از دیر و کعبه در عشق گر نبودم نشانی
کافیست بر جبینم گردی ز آستانی
هر دم فغانم آید جانسوزتر که چون نی
دارم ز زخم تیرت پر رخنه استخوانی
آهی که از تو دزدد در سینه خسته جانی
تیغیست در غلافی تیریست در کمانی
در گلشنی که نتوان بیناله یکدم آسود
کو فرصتی که بندم بر شاخی آشیانی
هر اختری سپهریست در حسن و اختر تو
آن اختری که دارد سرکشتر آسمانی
در وادی محبت آن رهروم که گاهی
از دور هم نبیند گردی ز کاروانی
از جورت ار ننالم غافل مشو که ما را
آه نهفته در دل تیریست در کمانی
رنگ شکسته ماست کز عشق رنگ بستست
ورنه بود بهاری دنبال هر خزانی
کامل عیار عشقت دیوانه من اما
میبایدت بسنگی هر لحظه امتحانی
در راه انتظارت گیرم چگونه آرام
نه صبری و شکیبی نه تابی و توانی
شادم که رفت در عشق سرمایهام بتاراج
سودای عاشقان را سودیست هر زیانی
مرغان ز عشق باشند تا نغمهسنج مشتاق
چون من کجا سراید مرغی بگلستانی
کز نالههای الوان آن بلبلم که دارد
با صد هزار دستان هر لحظه داستانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، با نمادها و تصاویری عمیق و شاعرانه به ابراز احساسات عاشقانه و دردهایی که از عشق میکشد، میپردازد. او میگوید که حتی اگر نشانهای از عشق در مکانهای مقدس نباشد، کافی است که او نشانهای از محبوب را بر پیشانی خود ببیند. او به شدت از زخمهای عشق رنج میبرد و فریاد میزند که این دردها همانند تیغ در غلاف و تیر در کمان، دردناک و عمیقاند. شاعر بیان میکند که در دنیای عشق، او هرگز آرامش ندارد و همواره در انتظار محبوب است. همچنین، عشق را به بهار و خزانی تشبیه میکند که در آن، رنگ و زندگی بر اثر عشق به دست میآید. او در نهایت، وجود عشق را همچون سرودی دائم از بلبلانی میداند که همچنان به خواندن و روایت داستانهای خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: اگر در عشق، نه نشانی از دیر و کعبه داشته باشم، همین که بر پیشانیام غباری از درگاه عشق نشسته، کافی است.
هوش مصنوعی: هر لحظه نالهام بلندتر میشود، پیوسته مانند نی از درد زخم تیر تو، که تمام وجودم را پر از شکافهای استخوانی کرده است.
هوش مصنوعی: احساسی که از وجود تو در دل من ایجاد میشود، مانند یک تیغ است که در یک غلاف پنهان شده یا مانند تیر است که در کمان آماده برای پرتاب است. این احساسات عمیق و پنهان به نوعی وجود من را درگیر کردهاند.
هوش مصنوعی: در باغی که نمیتوان لحظهای بدون گله و شکایت آرامش داشت، فرصت کجاست تا بر شاخهای لانهای بسازم؟
هوش مصنوعی: هر ستارهای در آسمان نمادی از زیبایی است و ستاره تو، ستارهای است که در آسمان، زیباییاش بیشتر و درخشانتر از دیگران میتابد.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، من در مسیری حرکت میکنم که حتی اگر از دور هم، نشانی از کاروانی نبینم، باز هم ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: اگر از حال من نپرسی و غافل شوی، باید بدانی که غم و اندوهی در دل من نهفته است که مانند تیر در کمان منتظر پرتاب است.
هوش مصنوعی: محبت و عشق ما رنگ و جلوهای خاص پیدا کرده است، انگار که ما از نظر روحی و عاطفی شکستهایم، در حالی که اگر عشق نبود، هر بهاری دنبال پاییز میآمد و هیچ وزنی از زیبایی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: عشق تو در تمام جوانبش مرا دیوانه کرده است، اما هر لحظه باید با چالشها و آزمونهای سختی روبرو شوم.
هوش مصنوعی: در مسیر انتظار تو، نمیدانم چگونه باید آرامش داشته باشم. نه صبر کافی دارم، نه توانایی و نه طاقت برای این انتظار.
هوش مصنوعی: من خوشحالم که در عشق، تمام داراییام را به خطر انداختم، زیرا سودایی که عاشقان دارند، حتی با وجود همه خسارتها، برایشان ارزشمند است.
هوش مصنوعی: پرندگان به عشق میخوانند، اما کجا میتوان یافت پرندهای که مانند من مشتاق باشد و در باغ گل سرودی سر دهد؟
هوش مصنوعی: بلبل با نالههای رنگارنگش داستانهای فراوانی را به تصویر میکشد و هر لحظه با صدای دلنشینش حرفی برای گفتن دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
[...]
بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی
وی یار ناموافق آخر تو با که مانی
جانی خراب کردم در آرزوی رویت
[...]
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
[...]
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.